7 اردیبهشت 1403
از سال ۱۳۹۱
نخبگان بهبهان

پایان یک رویا // بهبهانی ها نخبه نیستند !

بهبهانی ها فکر می کنند نخبه اند. این جمله شاید برای مردمی که بارها و بارها نخبه خطاب شده اند و در سایر شهرها به خود بالیده اند که بهبهانی هستند، ناراحت کننده و تعجب آور باشد. در این مقاله بر این مدعا دلایلی می آوریم شاید نخبه بالقوه ای، بالفعل شود. رویکرد این نوشتار کلی است و استثنائاتی در این دیار غبار گرفته وجود دارد که مورد خطاب حقیر نیستند.

وقتی در لغت نامه دهخدا بدنبال معنی واژه نخبه می گردی به معنی ” برگزیده، برگزیده از هرچیز، دانا، باهوش” مواجه می شوید. یک بهبهانی شاید در کنکور موفق باشد یا بعبارتی در کنکور برگزیده شده و در فلان دانشگاه معتبر پذیرفته شود، ولی اگر همین برگزیده محترم نخواهد یا نتواند کاری برای شهرش بکند، می شود یک نخبه خاص علمی.

نخبه هیچ وقت بی خیال نیست، ولی بهبهانی ها بی خیالند. بی خیال از وضعیت موجود در شهر. کسی فریاد نمی زند ولی تا دلتان بخواهد غر می زنند. نخبه غر نمی زند، نخبه گام بر می دارد آن هم گام عملی و کارساز. نخبه، برگزیده شده است تا بی خیال نباشد.

نخبه به دنبال اتحاد است نه تفرقه. بهبهانی ها خوراکشان تفرقه است. خواسته یا ناخواسته چشم دیدن پیشرفت هم خدمتی، هم ردیف، هم اداره ای و یا همکار خود را ندارند. نخبه، نخبه را برای نمایندگی، شورا و هر منصب دیگری برمی گزیند ولی بهبهانی ها همیشه از نمایندگان خود چه در مجلس و چه در شورا گلایه ها داشته اند ولی نمی دانند یا نمی خواهند بدانند که از ماست که بر ماست.

نخبه بجای حرف، عمل می کند. بهبهانی ها فقط حرف می زنند آن هم نه در فرمانداری و شهرداری، بلکه در صف نانوایی و تاکسی. نخبه، بیدار است. بهبهانی ها یا خوابند یا زمانی بیدار می شوند که کار از کار گذشته باشد. نخبه، شیوه اعتراض مدنی را می داند. بهبهانی ها اصلا نمی دانند اعتراض چیست و اگر هم عده ای شان به این ابزار مجهز باشند نحوه استفاده از آن را نمی دانند.

بهبهانی ها فقط مدعی نخبه بودن هستند در حالی که یک نخبه واقعی اصلا ادعا بلد نیست. شهر نخبگان باید مدیرانش نیز نخبه باشند ولی با نگاهی اجمالی به ظاهر شهر و یک سرکشی مختصر به برخی ادارات، میزان نخبگی مردم این  شهر مشخص می شود. اشکالی که در این شهر وجود دارد این است که بعضا مردم، مدیران را از بدنه خود نمی بینند ولی غافل از اینکه اینان همان شهروندان بهبهان هستند که با سومدیریت خود، شهر را به این روز انداخته اند.

بهبهانی ها به یک دلیل دیگر هم نخبه نیستند. نخبه ها، می توانند همدیگر را تحمل کنند. بهبهانی ها این قدرت را ندارند. بهبهانی ها از قدیم الایام نخبگانشان را به واسطه دلایل مضحکی از شهر خود فراری داده اند. و جالب اینجاست همین بهبهانی ها برای ویزیت همین فرزندان شهرشان که خودشان فراریشان داده بودند ساعت ها رنج سفر را تحمل کرده و به شهرهای اطراف می روند.

آیا یک نخبه، فرزندان باارزش شهر خود را اینگونه آواره می کند !؟ گو اینکه این آوارگی بعضا ( بخوانید قطعا) باعث پیشرفت رفتگان از این شهر ارواح شده است.

nokhbe-1
بهترین ها را انتخاب کرده و حمایتشان کنیم.

بهبهانی ها قانع هستند به کمبودها. روی چمن های خشک و خاردار می نشیند ولی حاضر نیست کوچکترین تذکری به مسئول مربوطه بدهند. نخبه ساکت نیست. به موقع حرف می زند و به موقع سکوت می کند. ولی بهبهانی ها اینگونه نیستند.

نخبه روحیه کارگروهی دارد ولی بهبهانی ها انگار ذاتا از این نعمت بی بهره اند. نخبه می داند چه حقوقی دارد، ولی ما اولا نمی دانیم در این شهر چه حقوقی داریم و اگر هم کاملا به این حقوق واقف باشیم بعید می دانم شهامت یا بهتر بگویم اراده استفاده از این حقوق را داشته باشیم.

بهبهانی ها خودشان یک نفر را نماینده می کنند و خودشان هم بعضا جزو اولین تخریب کنندگان ایشان هستند!! در بهبهان، یک نخبه واقعی برای تصدی پست های حساس، یا خودش کاندید نمی شود یا اگر هم سهوا کاندید شد، مردم از خجالت ایشان در آمده و با استقبالی ناامیدکننده، ایشان را از دور خارج می کنند.

یک بهبهانی همین که فرزندش در کنکور موفق شود، برایش کافی است ولی غافل از اینکه همین فرزندش سالهاست در یک شهر (بخوانید روستا) بیمار، بزرگ شده است و همین دلیل می شود که وقتی وارد دانشگاه می شود با تناقضات بسیاری روبروست.

شاید نوشتاری که از دیدگان مهربانتان گذشت را به دیدن نیمه خالی لیوان شکسته این شهر متهم کنید ولی باید بپذیریم که ما بیماریم نه نخبه. ما بهبهان را به این روز انداخته ایم و منتظر منجی نشسته ایم. فریادرسی که شاید در انتخابات آتی سرکله اش پیدا شود!! ولی خودمان نیک می دانیم که خانه از پای بست ویران است. تفکر ما بیمار است. دست در دست هم نمی دهیم. تخریب می کنیم چون بعضا منافعمان در خطر است. اگر هم انسان پاکی باشیم، مدیر خوبی نیستیم و بازهم می شود همان آش و همان کاسه. انگار همیشه یک پای این شهر نفرین شده، لنگ است.

جوانان امروز می شوند مسئولین فردا.

ای کاش این چرخه، روزی در همین حوالی متوقف شود تا بیش از این در این خانه ویران، فاجعه به بار نیاید. ولی خواهشا تا آن روز، کسی بهبهانی ها را نخبه صدا نزند …

 

    جناب فرجیان پور واقعا عالی بود من یکی از بهبهان موندن بیزارم خسته ام بهبهانی ها در یک کلام خیلی […] شدن

    با سلام و خسته نباشید
    و تشکر از نویسنده محترم و مسئول سایت که بنده شمار از دلسوازان این شهر می دانم
    جناب مهندس فرجیان مقاله شما زیبا ، قابل تامل و قابل تحسین دارد اما به یاد دارم در سال قبل مقاله مشابه که در ۲۲ تیر ۹۳ به عنوان ” نوبتی هم باشد ، نوبت مردم بهبهان است ” که به عقیده این حقیر این مقالات فقط باعث احساساتی شدن لحظه ای وچند صباحی بیش ارزش ندارد و بر این باورم که به حرف نیست به عمل است چه در روزنامه باشد چه در صف نانوایی .
    اگر صورت مسئله به صورت ریشه ای و با برنامه حل نشود باز هم شاهد مردودی مردمان این دیار باشیم .
    اما در این مقاله شما سعی بر تقابل نخبه و بهبهانی کرده اید ؟
    اما یک سوال از شما بهبهان چند نخبه دارد
    و اما تعریف نخبه :
    به فرد برجسته و کارآمدی اطلاق می شود که اثرگذاری وی در تولید و گسترش علم و هنرو فناوری و فرهنگ سازی و مدیریت کشور محسوس باشد و هوش ، خلاقیت ، کارافرینی و نبوغ فکری وی در راستای تولید و گسترش دانش و نوآوری،موجب سرعت بخشیدن به رشد و توسعه علمی و اعتلای جامعه انسانی کشور گردد.
    در مقاله تان اشاره ای به ” نخبه به دنبال اتحاد است نه تفرقه. بهبهانی ها خوراکشان تفرقه است و……….. که از ماست که بر ماست”
    همیطور که مستحضر هستید افراد کاندید می شوند که بویی از مدیریت شهری نمیداند و بدتر از در هئیت های اجرایی با سلیقه احراز صلاحیت می شوند ؟وبعد در انتخاب چالش هایی از قبیل قومیت گرایی و …… افراد شایسته نمایندگی ندارند انتخاب می شوند که بعد ها همان انتخاب معضل بزگی می شود و همچون شما معتقد بر این که از ماست که برماست .
    در جایی از مقاله شما آورده که ” نخبه بجای حرف، عمل می کند. بهبهانی ها فقط حرف می زنند و…. ………. نخبه، شیوه اعتراض مدنی را می داند. بهبهانی ها اصلا نمی دانند اعتراض چیست و اگر هم عده ای شان به این ابزار مجهز باشند نحوه استفاده از آن را نمی دانند.”
    اما یک سوال از شما آیا بهبهانی شناختی از حقوق شهروندی دارند یا نه ؟
    و لازم به توضیح است که :
    در ایران به خصوص در شهرستان ها درک و فهم درستی از حق و حقوق شهروندی ندارند
    تربیت شهروندی، یکی از فروع شهروندی است که باتوجه به تحولات سریع اجتماعی و سیاسی و فناوری از جمله ایده وطرح های برنامه ریزان و سیاست گذاران تعلیم و تربیت در کشور های توسعه یافته است در کشورهای توسعه یافته مفاهیم شهروندی از دوران کودکی تا نوجوانی آموزش داده می‌شود
    در انگلیس از سال ۲۰۰۲ میلادی، آموزش شهروندی و آشنایی با آن بطور رسمی در برنامه درسی مدارس از سنین ۱۱ تا ۱۶ سالگی قرار گرفت. اهداف این آموزش‌ها عموماً موارد ذیل است:
    • آشنایی با حقوق و مسئولیت‌های شهروندی
    • بحث و بررسی درباره سرفصلها و موضوعات مهم شهروندی
    • فهم و شناخت جامعه و آشنایی با فعالیتهای اجتماعی
    • مشارکت فعال در یک برنامه اجتماعی یا گروهی
    متاسفانه در این دیار افراد غافل از این که دارای مسئولیت اجتماعی هستند و از جمله مسئولیت های فردی را می توان حق رای دادن نام برد مه از نظر بسیاری از جمله مسئولیت های شهروندی محسوب می گردد.
    متاسفانه در این شهرستان به دلیل عدم تدوین و برنامه ریزی و مطالعات و نداشتن طرح جامع خوب و چشم انداز در مسیر آینده حرکت می کنیم در صورتی که امروزه برنامه ریزی استراتژیک به عنوان یکی از الگوهای کارآمد در جهت مقابله سیستماتیک با معضلات شهری و برنامه ریزی و توسعه مناسب شهر مطرح است . برنامه ریزی استراتژیک این شهر از منظر پنج شاخص اقتصادی، اجتماعی – فرهنگی، طبیعی(اکولوژیکی)، کالبدی – زیرساختی و مدیریتی با استفاده از مدل بررسی قرار گیرد و این شاخص ها
    فرصتها ، تهدید ها ، قوت ها، ضعف ها راهبردهای تهاجمی و راهبرد‌های تنوع ، شناسایی شده و در جهت کمبود ها اقدامات لازم را انجام داد و با برنامه ریزی بلندمدت را به برنامه ریزی کوتاه مدت و لحظه ای سوق داد که در قالب این برنامه ریزی‌های کوتاه مدت افق برنامه ریزی بلند مدت ترسیم می‌شود، امری که در بحث‌های روز شهرسازی از فرآیند برنامه ریزی راهبردی- ساختاری، استراتژیک، مشارکتی و… عدول کرده و عنوان برنامه ریزی لحظه¬ای همراه با نگرش انعصاف-پذیر را معنی می¬کند فرآیندی که دیگر نمی توان برای ۱۰ سال واکنش شهر، نقشه راه خاکستری ترسیم کرد و انتظار نتایج مطلوبی را داشت، بلکه با وضوح و حرکت گام به گام با تغییر و اصلاح مداوم فرآیند برنامه¬ریزی معنی پیدا می‌کند و همچون شهرهای دیگر از طرح دو یا چندساله طرح جامع را انجام داد.

    سلام . خوشمان آمد . آقای نیک پور عزیز شاید شما علم مدیریت خوندید و از زاویه دیگه به قضیه نگاه می کنید ولی درد بهبهان همینه که آقای فرجیان فرمودند. بهبهانی ها پای صندوق رای نمی رند اون وقت یکی از بیرون استان میاد نماینده میشه بعد هی می گن دیگه این شهر جای موندن نیست. بعدش این اندازه با درون خودشون صادق نیستن که برا منافع شخصی به همون نماینده التماس می کنند. تازه این که خوبه . فرض کنیم بهبهانی ها نخبه اندبه نظر شما نماینده فعلی بهبهان معدل هوش ونخبگی بهبهانی هاست. اگر هست تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل . اگر نیست چرا انتخابات در بهبهان با بی انگیزه گی بهبهانی ها مواجه می شود. من فریاد می زنم که بهبهانی ها نخبه نیستند چرا که با جریان کشور حرکت نمی کنند . هنوز تو جناح بندی ها و باند بازی ها موندند ومصالح ومنافع شهری رو نمی دونند چیه. جناح هایی که فقط اهدافشان دور زدن مردم است . جناح ها نیز مث طیف طرفدار استقلال و پرسپولیسه که اگر کل یاران تیم استقلال پرسپولیسی بشن وکل استقلالی ها بیان تو تیم پرسپولیس توپ بزنند باز مردم فقط دنبال رنگند پس شاخصی برای شایسته سالاری وجود نخواهد داشت و مردم بهبهان نمی دونندکه این جنگ های زرگری برا چیه . اگه نخبه بودن که نماینده شون باید نخبه بود فرماندارشون باید نخبه باشه روسای اداراتشون باید نخبه باشه. البته آقای فرجیان یه چیزی فرمودید خنده م گرفت نه از متن شما یه چیزی برام تداعی شد فرمودیدنخبه بجای حرف، عمل می کند. نماینده محترم فرموده بودند به عمل کار براید به سخندانی نیست . کار مجلس گفتمان وسخندانی بود و شیخ ما ندانست که کار عملی در مجلس یعنی جریان ساز بودن و همین مردم به آقای شریعتی که معدل هوش بهبهانی هاست رای دادند.
    واما بعدیه زمانی دبیرستان بودیم بهبهان ودزفول با هم تو همه ی مسایل رقیب بودند دزفول رفت به اصفهان رسید واینک این است حال بی حال بهبهان . واقعا از ماست که برماست . نتیجه ی پرمدعایی ماست که فک می کنیم بهبهان برای کل کشور تصمیم می گیرد . تا زمانی که مشارکت اجتماعی نباشه اوضاع همینه. اقای فرجیان عزیز من فک می کنم امیدی نیست واین کامنتی که می ذارم جونان مغازله ای بین من وشماست وامکان تغییر وجود ندارد. مشکل این است کهمردمان شهر ما پوپولیستی فکر می کنند . زود باور . گول می خورند . وهرکدام هم فکر میکند علامه ای دهری است برای خودش .مشکل دیگه که آقای نیک پور نیک گفتن اینه که باید آموزش ببینند تا از حقوق شهروندی خودشون مطلع بشن . چون منم نخبه نیستم خسته شدم از باقی چیزهایی که عصبیم می کنه وممکنه از کوره در برم ایشالا در فرصتی دیگه ادامه می دم

    به هر حال بعضی چیزا واقعیت داره حتی اگه ما دوست نداشته باشیم بیاین از خودمون شروع کنیم و کاری کنیم که دیگه این متن واقعیت نداشته باشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک سال پیش