عبداله خسروانی

در چند وقت اخیر با شنیدن زمزمه هایی در خصوص راه اندازی چند طرح عمرانی از قبیل نیروگاه برق، پالایشگاه گاز و ….، افکار عمومی شهرستان به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و با بیم و امید کوچکترین اخبار و شایعات را در این خصوص پیگیری می کنند. امید و خشنودی آنها از این بابت است که بعد از یک دوره طولانی رکود و رخوت، گوششان را برای شنیدن به حرکت درآمدن چرخهای تولید، صنعت و سازندگی در شهرشان تیز کرده اند. از طرف دیگر، چون یکی از مهمترین جلوه های بارز شکوفایی تولید در بین مردم ایجاد فرصت شغلی برای جویندگان کار است و بنابر سرشماری سال ۹۰، نرخ بیکاری در شهر ۱۷% بوده ( و از شواهد و قرائن اقتصادی بر می آید که نرخ فعلی بالاتر از اینها باشد )، انتظار جامعه استخدام بومی در طرح های مذکور است.

(بیشتر…)

یکی از فوائد توجه به گویش های رایج در یک حوزه زبانی، توجه به نقاط قوت ساختار و ساختمان زبانی آنهاست که شاید حتی در مواردی بتوان از این نقاط قوت برای پوشش کاستی های زبان معیار استفاده کرد. در خصوص زبان رسمی کشور ما، یکی از این نقاط ضعف، فقدان «حرف تعریف» برای شناسا کردن اسم است. به طور مثال شما وقتی بخواهید اشاره به کتاب مشخصی بکنید که مخاطب آن را می شناسد، مجبورید از ساختارهای دیگری زبان مانند ضمایر اشاره (همان کتاب یا همین کتاب ) و یا موارد دیگر وام بگیرید.

اما جالب اینجاست که (بیشتر…)

ماجرای پرونده حسین کاظمی فرای حواشی و هیجانات عجیبی که در فضای شهر ایجاد کرد، نیاز به نگاه دقیقتری دارد و کمی تأمل در آن نشان از فرهنگ نابسامان اقتصادی و سرمایه گذاری در بین مال باختگان و چه بسا بسیاری دیگر از مردمان شهرمان دارد. اکنون که تب و تاب پیگیری اخبار قضایی و شناسایی فریب خوردگان فروکش کرده، شاید فرصت لازم فراهم شده باشد تا کمی به ریشه های به وجود آمدن چنین مسئله عجیبی، آن هم در شهر کوچکی مانند بهبهان، دقیقتر شویم.

وقتی به لیست افرادی که سرمایه شان را در اختیار حسین کاظمی قرار داده نگاه می کنیم (بیشتر…)

چند روز پیش در خبرها خواندم که فرماندار محترم از لزوم تهیه سند توسعه برای شهرستان سخن گفته بود که به راستی جای خالی آن به عنوان مرجع تصمیم گیری در مصوبات و عملیاتهای سازمانهای مختلف احساس میشود. شاید وقتی به حال و روز کنونی شهرمان بنگریم، سخن گفتن از توسعه و تدوین نقشه راه بیشتر برایمان شبیه یک فکاهی شود، اما باور کنید اگر به چنین مصیبتی دچار شده ایم، بیشتر به این خاطر بوده که هیچ برنامه ای برای رشد و توسعه نداشته ایم. (بیشتر…)

یک باور عمومی در ذهن بسیاری از مردم ما وجود دارد که کارهای گروهی در جامعه ما هیچ وقت به نتیجه نمی رسد. خود این تفکر باعث شده تا کمتر به سراغ اموری برویم که به همکاری گروهی نیاز دارد. به نظر می رسد ریشه این باور در تلاشهای نافرجام فراوان برای کار تیمی است که اکثراً بی نتیجه مانده اند. حالا باید ببینیم چه عواملی باعث عدم توفیق ما در همکاری گروهی شدهو برای رفع آنها چه باید کرد. توضیح اینکه شاید برخی مسائلی که در این متن ذکر شده، مصداق پا در کفش عالمان علوم اجتماعی و مدیریت کردن باشد (بیشتر…)

چندی پیش از طریق دوستانم به جمعی از جوانان تحصیل کرده دعوت شدم که بنا داشتند با همکاری نماینده مجلس شورای اسلامی، یک «تشکل نخبگانی» را راه اندازی کنند. تلاشهای ما در آن مقطع، همچون بسیاری از برنامه های دیگری که استارت نزده کنار گذاشته شد، در آن مقطع بی ثمر ماند. این مسئله مایه تأسف است؛ اما مهمتر از تأسف خوردن این است که ببینیم چه عواملی ارتباط مؤثر بین نخبگان جوان و مسئولین را ممکن می کند تا دیگر شاهد این موارد نباشیم (بیشتر…)

یک سال پیش