بهبهانی ها فکر می کنند نخبه اند. این جمله شاید برای مردمی که بارها و بارها نخبه خطاب شده اند و در سایر شهرها به خود بالیده اند که بهبهانی هستند، ناراحت کننده و تعجب آور باشد. در این مقاله بر این مدعا دلایلی می آوریم شاید نخبه بالقوه ای، بالفعل شود. رویکرد این نوشتار کلی است و استثنائاتی در این دیار غبار گرفته وجود دارد که مورد خطاب حقیر نیستند.

وقتی در لغت نامه دهخدا بدنبال معنی واژه نخبه می گردی به معنی ” برگزیده، برگزیده از هرچیز، دانا، باهوش” مواجه می شوید. یک بهبهانی شاید در کنکور موفق باشد یا بعبارتی در کنکور برگزیده شده و در فلان دانشگاه معتبر پذیرفته شود، ولی اگر همین برگزیده محترم نخواهد یا نتواند کاری برای شهرش بکند، می شود یک نخبه خاص علمی.

نخبه هیچ وقت بی خیال نیست، ولی بهبهانی ها بی خیالند. بی خیال از وضعیت موجود در شهر. کسی فریاد نمی زند ولی تا دلتان بخواهد غر می زنند. نخبه غر نمی زند، نخبه گام بر می دارد آن هم گام عملی و کارساز. نخبه، برگزیده شده است تا بی خیال نباشد.

نخبه به دنبال اتحاد است نه تفرقه. بهبهانی ها خوراکشان تفرقه است. خواسته یا ناخواسته چشم دیدن پیشرفت هم خدمتی، هم ردیف، هم اداره ای و یا همکار خود را ندارند. نخبه، نخبه را برای نمایندگی، شورا و هر منصب دیگری برمی گزیند ولی بهبهانی ها همیشه از نمایندگان خود چه در مجلس و چه در شورا گلایه ها داشته اند ولی نمی دانند یا نمی خواهند بدانند که از ماست که بر ماست.

نخبه بجای حرف، عمل می کند. بهبهانی ها فقط حرف می زنند آن هم نه در فرمانداری و شهرداری، بلکه در صف نانوایی و تاکسی. نخبه، بیدار است. بهبهانی ها یا خوابند یا زمانی بیدار می شوند که کار از کار گذشته باشد. نخبه، شیوه اعتراض مدنی را می داند. بهبهانی ها اصلا نمی دانند اعتراض چیست و اگر هم عده ای شان به این ابزار مجهز باشند نحوه استفاده از آن را نمی دانند.

بهبهانی ها فقط مدعی نخبه بودن هستند در حالی که یک نخبه واقعی اصلا ادعا بلد نیست. شهر نخبگان باید مدیرانش نیز نخبه باشند ولی با نگاهی اجمالی به ظاهر شهر و یک سرکشی مختصر به برخی ادارات، میزان نخبگی مردم این  شهر مشخص می شود. اشکالی که در این شهر وجود دارد این است که بعضا مردم، مدیران را از بدنه خود نمی بینند ولی غافل از اینکه اینان همان شهروندان بهبهان هستند که با سومدیریت خود، شهر را به این روز انداخته اند.

بهبهانی ها به یک دلیل دیگر هم نخبه نیستند. نخبه ها، می توانند همدیگر را تحمل کنند. بهبهانی ها این قدرت را ندارند. بهبهانی ها از قدیم الایام نخبگانشان را به واسطه دلایل مضحکی از شهر خود فراری داده اند. و جالب اینجاست همین بهبهانی ها برای ویزیت همین فرزندان شهرشان که خودشان فراریشان داده بودند ساعت ها رنج سفر را تحمل کرده و به شهرهای اطراف می روند.

آیا یک نخبه، فرزندان باارزش شهر خود را اینگونه آواره می کند !؟ گو اینکه این آوارگی بعضا ( بخوانید قطعا) باعث پیشرفت رفتگان از این شهر ارواح شده است.

nokhbe-1

بهترین ها را انتخاب کرده و حمایتشان کنیم.

بهبهانی ها قانع هستند به کمبودها. روی چمن های خشک و خاردار می نشیند ولی حاضر نیست کوچکترین تذکری به مسئول مربوطه بدهند. نخبه ساکت نیست. به موقع حرف می زند و به موقع سکوت می کند. ولی بهبهانی ها اینگونه نیستند.

نخبه روحیه کارگروهی دارد ولی بهبهانی ها انگار ذاتا از این نعمت بی بهره اند. نخبه می داند چه حقوقی دارد، ولی ما اولا نمی دانیم در این شهر چه حقوقی داریم و اگر هم کاملا به این حقوق واقف باشیم بعید می دانم شهامت یا بهتر بگویم اراده استفاده از این حقوق را داشته باشیم.

بهبهانی ها خودشان یک نفر را نماینده می کنند و خودشان هم بعضا جزو اولین تخریب کنندگان ایشان هستند!! در بهبهان، یک نخبه واقعی برای تصدی پست های حساس، یا خودش کاندید نمی شود یا اگر هم سهوا کاندید شد، مردم از خجالت ایشان در آمده و با استقبالی ناامیدکننده، ایشان را از دور خارج می کنند.

یک بهبهانی همین که فرزندش در کنکور موفق شود، برایش کافی است ولی غافل از اینکه همین فرزندش سالهاست در یک شهر (بخوانید روستا) بیمار، بزرگ شده است و همین دلیل می شود که وقتی وارد دانشگاه می شود با تناقضات بسیاری روبروست.

شاید نوشتاری که از دیدگان مهربانتان گذشت را به دیدن نیمه خالی لیوان شکسته این شهر متهم کنید ولی باید بپذیریم که ما بیماریم نه نخبه. ما بهبهان را به این روز انداخته ایم و منتظر منجی نشسته ایم. فریادرسی که شاید در انتخابات آتی سرکله اش پیدا شود!! ولی خودمان نیک می دانیم که خانه از پای بست ویران است. تفکر ما بیمار است. دست در دست هم نمی دهیم. تخریب می کنیم چون بعضا منافعمان در خطر است. اگر هم انسان پاکی باشیم، مدیر خوبی نیستیم و بازهم می شود همان آش و همان کاسه. انگار همیشه یک پای این شهر نفرین شده، لنگ است.

جوانان امروز می شوند مسئولین فردا.

ای کاش این چرخه، روزی در همین حوالی متوقف شود تا بیش از این در این خانه ویران، فاجعه به بار نیاید. ولی خواهشا تا آن روز، کسی بهبهانی ها را نخبه صدا نزند …