در سده ی اخیر دایی جان ناپلئونیها به دو دسته مهم تر تاریخی قابل تقسیم اند : قبل از انقلاب ( یا همان زمان شاه ) و پس از انقلاب .

ویژگی آنانیکه به دسته ی قبل از انقلاب تعلق داشتند و هنوز هم بازماندگان و هوادارانی دارند ، این بود که هر وقت و هر جا ایراد و مشکلی پدیدار می شد ، و یا کیان مملکت در معرض تهدیدی قرار می گرفت ، یک راست نوک پیکان را به سمت انگلیسی ها نشانه می رفتند و میگفتند : کار، کار انگلیسی هاست .

این تفکر که قدمتی به بلندای حضور تاریخی و نامیمون انگلیسی ها در ایران دارد و هم چنان هم در بین مردم دیار ما رواج دارد ، بعد از پیروزی انقلاب و البته پس از پایان جنگ تحمیلی ، حضور یک آلترناتیو وطنی را در کنار خود دیده است .

این بار پای یک ملت و ملیت در میان نیست ، بلکه پای اکبر هاشمی رفسنجانی در میان است .

پس به زعم موافقان این اندیشه ، هرگاه و هر جا مشکل و معضلی در جامعه نمودار گشت کار ، کار هاشمی است .

بیش از دو دهه است که تنور احاله دادن تمام گرفتاریهای ملک و ملت به هاشمی و خانواده و یارانش داغ داغ است . و هر زمان که می رود هیزم آتش این تنور رو به خاکستر شدن و سردی نهد ، باز عده ای نان خود را در این می بینند که با بهانه یا بی بهانه ،  به حرفی و حدیثی ، چه درست باشد چه نادرست ، این آتش غلیان یابد .

روی سخن این نوشتار متوجه واعظ شهیر شهر ، جناب آقای شیخ محسن قنبریان و بهانه این جستار بررسی و تحلیلی به قدر

وسع بر نطق ایشان در چهاردهم خرداد امسال در مسجد بلال به مناسبت گرامیداشت امام راحل می باشد .

بیانات ایشان حاوی مطالبی است که کمال انصاف در آن رعایت نشده است و از شخصیت هایی نام برده می شود که به نظر می رسد عادلانه قضاوت نشده اند .

خالی از لطف نیست که در ابتدای ورود به اصل موضوع ، جمله ای که ایشان در دقایق ابتدایی نطق خویش ایراد فرمودند عرضه گردد و پس از آن شخصیت هایی که از آنها نام برده می شود و مطالبی که به آنها منتسب می شود مورد بررسی و نقادی قرار گیرند .

آقای قنبریان در ابتدا چنین می گویند :

خدا میداند ، شهادت میدهم ، به جان امام قسم میخورم  به قصد زدن کسی این جملات را انتخاب نکردم ، جملات را انتخاب کردم ،دیدم به یک کسایی میخورد !

اولین شخصیتی که مورد پردازش آقای قنبریان قرار می گیرد و سرلیست کسانی است که به جملات انتخابی ایشان می خورد جناب آقای هاشمی است که متناسب با موضوع بحثشان درباره شان موارد ذیل مطرح می شود :

نقل قول از جناب قنبریان:

ـ مجری برنامه به سوی  ظهور از ایشان میپرسند ؛ اگر بخواهم سوالم را ریز بکنم آیا خود انقلاب اسلامی حرکتی در این مسیر (رسیدن به انقلاب حضرت مهدی (عج) ) نبوده است ؟

پاسخ آقای هاشمی به نقل از آقای قنبریان :

این که می فرمائید انقلاب ما گاهی به سوی ظهور است من به صورت مستند نمی توانم بگویم . ممکن است بارها این انقلاب ها رخ بدهد و بعد منقضی شود و بعد انقلاب های دیگر واقع شود . این ها چیزهایی نیست که بتوانیم درباره آن ظهور حضرت مهدی را پیشگویی کنیم و آنهایی که این کار را میکنند هم اشتباه می کنند .

یادداشت نگارنده :

و اما پاسخ مشروح آقای هاشمی :

ممکن است این اثر در انقلاب اسلامی باشد . اما انقلاب اسلامی منشا ظهور خاص خود را دارد . بحث هایی که ما الان در مورد امام زمان مطرح می کنیم ، بحث خاصی است اما تکالیفی که در قران و به طور کلی اسلام برای ما تعیین شده است ، منشاء حرکت ما و ملت ما به سمت انقلاب بوده است ، از جمله این تکالیف می توان به وظیفه خدمت به مردم ، مبارزه با ظلم و ستم ، تبیین معارف الهی ، باز کردن راه پیشرفت مردم ، ایجاد استقلال و آزادی برای ملت اسلامی و تحقق آن چیزی که از اسلام می فهمیم اشاره کرد، اینکه  می گویید انقلاب ما گامی به  سوی  ظهور است من به صورت مستند نمی توانم بگویم و…

در ادامه مجری می  پرسد : من هم قصد پیشگویی ندارم بلکه می خواهم به کاربردهای چنین تفکری برسیم . یعنی اینکه آیا انقلاب اسلامی تابعی از تفکر انتظار نبوده است ؟

پاسخ آقای هاشمی : اگر همان حرف قبلی من را مبنی بر اینکه  ” انسان امیدوار دارای افق دید ، آماده جهاد و تلاش است  ” در نظر بگیریم ، پاسخ به این سوال مثبت است .

فکر میکنم در اینجا قضیه کاملا روشن است و مخاطب براحتی بتواند تفاوت دو متن را از هم تمیز دهد، و اگر صرفا متن برش زده آقای قنبریان ملاک باشد نیز پاسخ روشن است.

آقای هاشمی در پاسخ میگویند ، نمی توانم به صورت مستند این قضیه را تایید کنیم ، یعنی اینکه این جمله را به آیات و روایات و یا برهان محکمی استناد دهم و اساسا ایرادی هم ندارد آقای هاشمی که فردی مجتهد است در این زمینه به صراحت هم رای استاد خویش هم نباشد .

البته به گمانم جناب آقای قنبریان مشروح مصاحبه ها را مطالعه نفرموده باشند و به همان بولتن هایی که به دستشان رسیده است اکتفا کرده باشند والا اینگونه نمی گفتند ، ویا شاید با این باور که جناب ایشان ایمان دارند که بیش از ۹۵ درصد پا منبری هایشان حتی به خود اجازه نمی دهند که صحت گفتار مرادشان را بررسی کنند هر چه خواسته اند افاضات فرموده اند .

نقل قول از جناب قنبریان:

ـ آقای هاشمی در پاسخ به سوال مجله تخصصی انتظار که می پرسد شما همیشه با امام بودید و در سفرهای زیادی با ایشان بودید و خاطرات بسیاری با ایشان داشتید آیا در خصوص انقلاب جهانی حضرت مهدی و ارتباطش با انقلاب ما چیزی نشنیدید؟

پاسخ آقای هاشمی : اما اینکه خصوصا درباره ی حکومت جهانی حضرت مهدی با هم صحبت کرده باشیم و من چیزی از امام شنیده باشم من چیزی یادم نمی آید .

آقای قنبریان در ادامه می گویند : حال ایشان (آقای هاشمی) خاطراتی یادشان می آید که هیچ جنی نشنیده است !

یادداشت نگارنده :

ـ از این واضح تر نمی شود . روزنامه نگار  از ایشان راجع به شنیده های آقای هاشمی بر اساس مجاورت و مراودات طولانی و مستمر ایشان با امام در مورد مسا له ی خاصی می پرسد ؟ و ایشان می گوید در این زمینه یادم نمی آید صحبتی کرده باشیم.

کجای این قضیه ایراد دارد ؟ اولا مگر دیگران نقل و قول کرده اند که ما در طی مصاحبت های با امام چنین موردی را مکرر شنیده و یا به ما توصیه شده است ، که حالا یقه ی آقای هاشمی را چسبیده اید که چرا یادتان نمی آید؟

در ثانی جناب آقای قنبریان ، مگر شما با جن و پری در ارتباطید که می فرمائید خاطراتی که ایشان نقل می کنند هیچ جنی نشنیده است ؟ ای کاش راجع به این نوع خاطرات جن نشنیده هم مصداقی می آوردید .

ـ شما آقای هاشمی را متهم میکنید که با عربستان بر خلاف نظر امام که پس از فاجعه کشتار حجاج در سال ۶۶ و قطع ارتباط فرمودند از هر که بگذریم از سعودی نمی گذریم و بر خلاف مشی رهبری رابطه با عربستان و سفر به بیت الله الحرام را مجددا برقرار کرده و اعلام برائت از مشرکین را نیز به شکل فرمالیته برگذار نموده اند و استنادتان به خاطرات جناب آقای ری شهری است .

در ادامه اشاره دارید به روابط صمیمانه ای که آقای هاشمی با امیر عبدالله بر قرار نموده و متقابلا مورد استقبال پادشاه سعودی قرار گرفته است . در ارتباط با این قضیه برائت از مشرکین چنین می گویید :

نقل قول از جناب قنبریان:

آقای هاشمی در این قضیه دیپلمات شد ، و همه دیپلمات شدند . آقای هاشمی هر وقت در قدرت است تمامیت خواه است . هیچ کس نباید غیر از او حرف بزند ، همه باید مثل او حرف بزنند . حتی هیچ وزیری هم حرفی نزد . به ائمه جمعه چپ نگاه کرد همگی سکوت کردند . به رسانه ملی فشار آورد آنها هم سکوت کردند ، فقط آقای جنتی هم که اشاره ای کرد ، آقای هاشمی بر نتافت ، آقای روحانی بر نتافت ، آقای ظریف برنتافت…(نقل به مضمون)

یادداشت نگارنده :

-جالبترین بخش بیانات جناب قنبریان همین مواردی است که نقدش در پی می آید ؛

اولا جناب استاد ! ارتباط مجدد با عربستان به اذن رهبری معظم بوده و ایشان از برقراری دوباره مناسک حج به تفضلات خاص الهی تعبیر نموده اند .

ثانیا : استناد شما به خاطرات آقای ری شهری است . در این باره ذکر چند نکته ضروری است:

  • آیا شما شخصا خاطرات آقای ری شهری را مطالعه فرموده اید ؟ که البته بعید میدانم زحمت چنین کاری را به خود داده باشید.
  • آیا خاطرات شفاهی ایشان معیار و میزانی است که بتوان براساس آن آقای هاشمی را محاکمه کرد و هیچ احتمال خطا و اشتباه در آن نیست ؟

لازم است اضافه کنم که جناب آقای قنبریان گزارش کاملی که در سخنرانی خویش در مورد قضیه ارتباط مجدد با عربستان ارائه می دهند ـ تقریبا بدون یک (واو)اضافه ـ گزارش اختصاصی سایت فارس (۹۴/۲/۸) است که ایشان رو خوانی اش می کنند و به گونه ای از سند و مدرک گفته هایشان سخن می رانند که گویی خود قبول زحمت فرموده اند و این مطالب را گرد آوری و به هم پیوند زده اند .

ثانیا : می شود در این زمینه با آقای قنبریان هم رای بود که جناب هاشمی در دوران ۸ ساله ریاست جمهوریشان همه چیز را در سیطره خود داشتند و تعبیر تمامیت خواهی قابل قبول است . اما باید به استحضار حضرتعالی رسانده شود ، رسانه ملی  و ائمه جمعه هر دو نهادی زیر نظر رهبر انقلاب هستند و اساسا نباید فشار اقای هاشمی کارگر بیفتد و اگر خط و مشی ای که دنبال می شد مورد رضایت رهبری نبود قطعا ایشان بدون ملاحضه بر خورد می کردند .

دیگر اینکه اشاره تان به واکنش آقای جنتی به این قضیه است . یک جای روایت شما ایراد دارد آقای قنبریان !

به نظر می آید در و تخته ی نا صواب به هم ممزوج کرده اید.

مگر می شود آقای هاشمی در اوایل دهه هفتاد به ائمه جمعه چپ نگاه کند و بعد آیت اله جنتی پس از بیست و اندی سال به آن واقعه واکنش نشان دهند ؟ و اگر هم بنا به فرض آقای جنتی در همان زمان تذکر انقلابی داده باشند ، جناب روحانی و ظریف چه سمتی داشته اند که بر نتافتن آنها قابل اهمیت بوده باشد .

جناب آقای قنبریان شما معتقد ید آقای هاشمی  جبهه استکبارستیزی را بست . لازم است برای تنویر افکار شما وعموم به عرضتان رسانده شود  در راستای همان شعارهای استکبار ستیزانه بود که بدترین نوع روابط دیپلماتیک را در دوران آقای هاشمی سپری کرده ایم و تقریبا با تمامی دول اروپایی و آمریکایی مشکل ارتباطی داشتیم و این دولت اصلاحات بود که ایران اسلامی را با اتخاذ سیاست های تنش زدایانه پذیرای ورود دولت ها از سرتاسر کره خاکی به این مرز و بوم نمود .

در پایان این بخش لازم میدانم دو کلمه حرف حساب برادرانه با شما داشته باشم :

همشهری عزیز جناب آقای قنبریان، به گمانم  تاریخ مصرف این گونه همایش ها و نمایش ها گذشته است. هر چه نمد می شد از این رهگذر بافت ، دیگران بافتند و ثمره اش را دیدند . دیگر از آقای هاشمی آبی برای کسی گرم نمی شود . بنده مدافع تمامی رویکردها و عملکردهای آیت الله هاشمی نیستم و با شما هم رایم که انتقادات جدی بر کارنامه ۶۰ ساله ی فعالیت های سیاسی و مذهبی ایشان وارد است ولی صفر و صدی به قضیه نگاه کردن و تمام گرفتاریها را به ایشان منتسب کردن شرط انصاف نیست  و همیشه کار ،کار هاشمی نیست!

شما مصائب زمان حال را رها کرده اید و به گذشته ای می پردازید و مسائلی را بر جسته می سازید که در شرایط فعلی از درجه اهمیت ساقط هستند .

روزی نیست که خبر ناگواری از فجایعی که دولت محبوبتان طی ۸ سال حکمرانی اش به بار آورد به بیرون درز نکند . از آن دولت فخیمه معاون اول  در زندان و معاون اجرایی اش در بازداشت و مابقی یاران و اصحاب هم در صف بازجویی و بازداشت به سر می برند . چرا از آن همه تاراجی که شد و از این همه گرفتاری  ومرارتی که مردم متحمل شده اند و هنوز هم با آن درگیرند سخنی نمی گویید ؟

آیا الان دغدغه مردم آقایان هاشمی و صانعی و رییس دولت اصلاحات  و … هستند ؟ که اگر دغدغه اشان هم باشد  برای مسائل دیگر است . برادر بزرگوار، که این همه آقای هاشمی را مورد خطاب و عتاب قرار می دهید و بابت روابط دیپلماتیک با عربستان ایشان را شماتت می کنید ، آیا پیام تسلیت آقای احمدی نژاد ، آن رجایی ثانی و آن رئیس دولت پاک دستان را در فقد سلطان بن عبدالعزیز عامل کشتار حجاج در سال ۶۶ مطالعه فرموده اید ؟ شما ملک عبدالله را خونریز و سفاک می خوانید در صورتیکه آقای احمدی نژاد ایشان را خادم الحرمین الشریفین می خواند و از برای درگذشت سلطان بن عبدالعزیز وزیر دفاع وقت آل سعود نیز متاثر و متالم می شود . که البته در دنیای سیاست امروز شاید رد وبدل شدن این قبیل پیام های دیپلماتیک گونه امری رایج به نظر برسد .

( برای مشاهده متن کامل پیام آقای احمدی نژاد به مناسبت درگذشت سلطان بن عبدالعزیز کلیک کنید)

همشهری عزیز آقای هاشمی همان کسی است که امام امت در پی ترور ایشان که از میان ده ها و صدها ترور بود فرمودند هاشمی زنده است چون نهضت زنده است و تنها کسی است که امام (ره) دستور دادند برای ایشان گوسفند قربانی کنند .

آیا میدانید آیت الله خامنه ای چه تعابیری در وصف ایشان دارند چند تایی را برای مثال و از زمان های متفاوت برایتان می آورم :

نظر رهبر انقلاب در مورد کاندیداتوری آقای هاشمی (روزنامه رسالت،۲۷مهرماه ۱۳۶۶):

ـ من آقای هاشمی رفسنجانی را برای همه مسئولیت ها صد در صد می پسندم و تایید میکنم من شخصی گیراتر ، شیرین تر و محبوبتر وکار امدتر از آقای هاشمی رفسنجانی در بین مسئولین جمهوری اسلامی ایران برای پست ریاست جمهوری و دیگر مسئولیت های مهم سراغ ندارم .

گزیده بیانات رهبر معظم انقلاب در سال ۶۹ در جواب منتقدان هاشمی ( پایگاه اطلاع رسانی هاشمی رفسنجانی ) :

آقای هاشمی کسی است که امام در تمام طول دوران انقلاب و قبل از آن و بیشتر از همه بعد از انقلاب تا لحظه ی وفاتشان ،  نهایت اعتماد و اطمینان را به او داشتند ؛ ایشان کسی است که این قدر مورد اعتماد امام بود . اینقدر به امام نزدیک بود ، حرفهای امام را بیشتر از آنها شنیده ، دردلهای امام را بیشتر از دیگران شنیده و خبر دارد . حالا عده یی همین طور حرف می زنند و اصلا نمی دانند که حرف دل امام چه بود .

حالا چنین آدمی در راس امور ماست . من هم به امور واقفم و می بینم که در مملکت چه کار می شود .من آدم بی خبری نیستم . …حالا یک عده دایه های مهربانتر از مادر، مرتب اینجا و آنجا می نشینند و ذهن مردم را خراب می کنند .

رهبری در مراسم تحلیف ریاست جمهوری دولت هفتم ( مرداد سال ۷۶) :

هیچ کس برای من هاشمی نمی شود .

بیانات رهبری در خطبه های نماز جمعه (۸۸/۳/۲۳):

“آقای هاشمی را همه می شناسند . من شناختم از ایشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئولیت های بعد از انقلاب نیست ؛ من از سال ۱۳۳۶ ـ یعنی ۵۲ سال قبل ـ ایشان را از نزدیک می شناسم . آقای هاشمی از اصیل ترین افراد نهضت در دوران مبارزات بود ، از مبارزان جدی و پیگیر قبل از انقلاب بود ؛ بعد از پیروزی انقلاب از موثرترین شخصیت های جمهوری اسلامی در کنار امام بود ، بعد از رحلت امام هم در کنار رهبری تا امروز . این مرد بارها تا مرز شهادت پیش رفته . قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب می کرد و به مبارزین می داد. اینها را جوانها خوب است بدانند . در طول این مدت هیچ موردی را سراغ نداریم که ایشان برای خودش از انقلاب یک اندوخته ای درست کرده باشد .

من البته در موارد متعددی با آقای هاشمی اختلاف نظر داریم ، که طبیعی هم هست ؛ ولی مردم نباید دچار توهم بشوند و چیز دیگری فکر کنند .”

حال همه ی ما را تامل و تفکر بیشتر و قضاوتی منصفانه لازم است تا ضمن رعایت مشی ای اخلاقی ، در پیشگاه الهی نیز سربلند باشیم…

ادامه دارد…

 

دانلود فایل صوتی سخنرانی آقای قنبریان