ماجرای پرونده حسین کاظمی فرای حواشی و هیجانات عجیبی که در فضای شهر ایجاد کرد، نیاز به نگاه دقیقتری دارد و کمی تأمل در آن نشان از فرهنگ نابسامان اقتصادی و سرمایه گذاری در بین مال باختگان و چه بسا بسیاری دیگر از مردمان شهرمان دارد. اکنون که تب و تاب پیگیری اخبار قضایی و شناسایی فریب خوردگان فروکش کرده، شاید فرصت لازم فراهم شده باشد تا کمی به ریشه های به وجود آمدن چنین مسئله عجیبی، آن هم در شهر کوچکی مانند بهبهان، دقیقتر شویم.
وقتی به لیست افرادی که سرمایه شان را در اختیار حسین کاظمی قرار داده نگاه می کنیم (منظورم لیستی که در شبکه های اجتماعی منتشر شد نیست؛ بلکه مجموع افرادیست که به اقرار خود به فرد مذکور پول داده اند)، طیف وسیعی از افرادی متفاوت از طبقه های مختلف اجتماعی را می بینیم که وارد این قضیه شده اند؛ اما عمدتاً دو قشر اصلی حضور پررنگ تری دارند که آنها را در دو سر این طیف می توان قرار داد : یکی افرادی از طبقه نسبتاً مرفه جامعه که سرمایه مازاد خود را در اختیار کاظمی قرار داده اند و دسته دوم افرادی که خانه و زندگی خود را به چوب حراج زده بودند تا پول جمع کرده و از این خان پرنعمت بهره مند شوند!!! پر واضح است که انگیزه هر دو طرف کسب سود است، اما مشارکت آنها در این مسئله باید متناسب با شرایط زندگیشان به طور جداگانه بررسی شود.
حال و روز قشر ضعیف تر اظهر من الشمس است؛ آنهایی که به امید طی کردن راه صد ساله در یک شب، آتش به همه زندگی خود زدند و درقبال یک چک بی پشتوانه همه سرمایه خود را دو دستی تقدیم کردند. در باب این گونه آدمها سخن فراوان رفته است و به مثابه کسانی که از سوراخ تجربه قبلی خود و دیگران دوباره گزیده شده اند، جای بحثی نگذاشته اند. البته باور کنید که شاید بسیاری از ماها که به این دام گرفتار نشده ایم، فقط به این خاطر بوده که با آن روبرو نشدیم و این ریشه در فرهنگ ما دارد که همیشه به دنبال فرصت های بادآورده ایم تا پول قلمبه ای به جیب بزنیم؛ بدون آنکه بخواهیم تلاش خاصی برایش داشته باشیم.
اما آنچه این پرونده را جالب تر و عجیب تر می کند، ورود قشر مرفه تر به گود است. کسانی که مانند گروه قبلی، حسرت سرمایه و رفاه را در زندگی خود نمی بینند، چگونه می شود که با آنها همراه شده و این گونه مال و منال خود را به باد می دهند؟ مطمئناً بخشی از آن ناشی از تحت تأثیر قرار گرفتن به وسیله موج ایجاد شده است، اما همه مسئله این نیست. برداشت من این است که وقتی چنین افرادی حاضر می شوند پای به چنین سرمایه گذاری پرمخاطره ای بگذارند، باید ریشه مشکل را در نبود فرصت های مناسب سرمایه گذاری در جامعه دید.
طی سالیان اخیر، مسئولین شهرمان در هر فرصتی سخن از لزوم مشارکت بخش خصوصی در امور شهری رانده و آنها را به همکاری در پروژه های عمرانی و به عهده گرفتن برخی از امور مربوط به توسعه شهری دعوت کرده اند. حتی شنیدیم که از محافظه کاری همشهریان در به چرخش درآوردن سرمایه شان انتقاد کرده و به طعنه از پولهایی گفته اند که توی بالش و متکا جا دارند!!!
اما حالا پس از وقوع چنین حادثه ای می توان روی انتقاد را به سمت خودشان برگرداند که وقتی مدعی خصوصی سازی و لزوم بهره گیری از سرمایه های شخصی در مشارکت مدنی شده اند، این خودشان بوده اند که سرمایه گذاران بالقوه را شناسایی نکرده و بستر لازم برای بهره گیری از چنین سرمایه هایی را فراهم نکرده اند. مشکل اینجاست که آنها وقتی از مشارکت بخش خصوصی صحبت می کنند، فکرشان محدود به اعطای پروژه ها و طرح ها به صورت پیمانکاری به آنهاست و متوجه آن بخشی از جامعه نیستند که نه فرصت، نه انگیزه و نه توانایی لازم برای چنین کاری را ندارند؛ اما سرمایه و انگیزه لازم برای مشارکت در توسعه عمران شهری را داشته؛ ولی راه مناسب آن را نمی یابند.
به همین خاطر است که خدمت مسئولین محترم باید عرض کرد به جای اینکه منتظر بشینند تا سرمایه گذار با پای خودش به اداره متبوع شما بیاید، شما آستین همت را بالا بزنید و در راستای ایجاد فرصت های متنوع سرمایه گذاری و شناساندن آنها به سرمایه گذاران بالقوه تلاش کنید.
برای حصول این امر، سازمانها باید در وهله اول با بهره گیری از نظرات کارشناسان و مشاوره و همکاری با نهادهای مختلف مالی چون بانکها، بورس ها، شرکت های سرمایه گذاری و ….، راه های مناسب برای جذب سرمایه را شناسایی کرده و در وهله دوم با همکاری با شهرداری، فرمانداری، اداره امور اقتصادی و ….. از طرق مختلفی چون برگزاری سمینارها و همایش ها، تهیه بروشورها، برگزاری کلاسهای آموزشی و …..، اقشار مختلف جامعه را از فرصتهای جدید سرمایه گذاری آگاه سازند.
مخاطب مواردی که ذکر شد، فقط محدود به سرمایه گذاران کلان نیست و افراد کم بضاعت تر به طبیعت توانایی شان می توانند در این امور شرکت کنند. حتی می توان در راه گسترش کسب و کارهای کوچک فعالیت کرد که حداقل اقدامات ممکن در این زمینه، معرفی امکانات و تسهیلات موجود در شهرک های صنعتی، ارائه طرح های توجیهی برای ایجاد کارگاه های تولیدی در زمینه های کمتر شناخته شده، اطلاع رسانی در مورد نحوه تأسیس و ثبت شرکت های با مسئولیت محدود و سهامی خاص و منافع بهره گیری از ساختارهایشان، معرفی تسهیلات بانکی برای اشتغال در زمینه های صنعتی، کشاورزی، تولیدی و ….. و تلاش در زمینه آموزشهای مرتبط با کارآفرینی است که در رابطه با مجموعه این موارد، سازمانهای مردم نهاد و ارگان های غیرانتفاعی و غیردولتی نیز می توانند نقش مؤثری ایفا کنند.
اما همه این نکات و مسائلی که به آنها اشاره شد، یک پیش نیاز مهم می خواهد و آن هم این است که ایجاد فرصتهای شغلی، کمک به توسعه شهری و در نهایت تلاش در راه ایجاد رفاه بیشتر برای شهروندان بدون صرف فعل خواستن توسط شهروندان و سازمانها و همکاری مثبت و مستمر آنها میسر نمی شود که شرط اول آن تلاش است.
متن پرمحتوا و سازنده ای بود امیدوارم به سمع و نظر مسئولین برسه
باتشکر از اقای خسروانی
موفق باشید