زمانی که شعر “گفتری ای شهره نبکارن” سروده شاعر بزرگ معاصر بهبهان-مرحوم سید محمد سید-را برای اولین بار شنیدم،کودکی بیش نبودم و برداشت عمیقی از آن نداشتم اما روزبه روز معانی ومفاهیم آن بر بنده روشن تر شد وجالب این که این شعر هیچ وقت کهنه نشد وهمیشه به روز بود!

این سطور را می نویسم تا شاید یکی هم پیدا شود وجامه ی عمل به “توزیع عادلانه ثروت در مملکت “بپوشاند! تاکنون که هر وقت به یاد این چند کلمه می افتم ،نیشخندی دردناک بر لبانم می نشیند!

با نوشتن این سطور به سبیل وکلاه هر کسی هم که برخورد ،مهم نیست چون حرف حق است وپاسخی منطقی ندارد !…

تجربه چند ین ساله ی عمر حقیر در این مملکت این بوده که هر قومی که نسبت به شرایط موجودشان معترض باشند،جهت جلب رضایت مندی شان توسط دولتمردان و مجلسیان چه کار ها که نمی کنند و حتی بیش از حق قانونی هم به آنان بذل وبخشش می کنند.نوش جانشان؟!…:

شهر طبس طبق سرشماری سال ۱۳۹۰ دارای جمعیت ۳۵۱۵۰نفر بوده و وقتی در شهر گشت می زنید،به یاد روستائی بزرگ وباستانی می افتید اما درهمین شهر مزبور مردم ومسئولینش ادعای “مرکز استان شدن”را داشتند که بالاخره توسط دولتمردان ومجلسیان محترم به “معاونت استانداری وفرمانداری ویژه شهرستان طبس”ارتقا یافتند و چندین اداره ی آن به “اداره ی کل”ارتقا یافتند و بعد چند سال صاحب فرودگاه ،رادیو شهری ،پارک علم وفن آوری و…..شدند؟!آقایان قانون گذار طبق چه قانونی؟! نوش جانشان؟!….
شهر تنکابن طبق سرشماری سال ۱۳۹۰ دارای جمعیت۴۵۳۳۸نفر بوده که به “معاونت استانداری وفرمانداری ویژه”ارتقا یافته وبعضی از ادارات آن هم به “اداره ی کل”ارتقا یافته اند وجالب تر اینکه فرمانداری ویژه ی آن از تمامی فرمانداری ویژه ها ی کشور هم بالاتر است چون که استانداری مازندران از تمامی فرمانداری های غرب استان خواسته که تابع فرمانداری ویژه تنکابن باشند.

فکر می کنید به چه علت؟به دلیل اعتراضات مردم ومسئولین شهری مبنی بر درخواست “مرکز استان شدن بدلیل فاصله ی زیاد از ساری با وجودی که به شهرقزوین مرکز استان قزوین چسبیده اند”وهنوز هم همایش ها می گذارندکه امامان جمعه تنکابن وهمسایگان ،نمایندگان مجلس وفرمانداران در آن شرکت دارند وبه همراه مسئولین شهرستان های همسایه ادعای استانی به مرکز یت تنکابن را دارندو می گویند گستره تنکابن قدیم شرق گیلان وغرب مازندران بوده که همان را خواهانیم.حتی پا را فراتر گذاشته ومستقیما به رهبر انقلاب نامه ی مرکز استان شدن را نوشته اند.آقایان دولتی هافرمانداری ویژه تنکابن طبق چه قانونی؟!!! نوش جانشان؟!….

سکوت بهبهان
بم ،فسا ،ایرانشهر ،کازرون ،چابهار ،لار و میناب  شهرهای دیگری با جمعیتی از ۶۳۲۲۹نفر(میناب) تا ۱۰۷۱۳۱نفر(بم)بوده وهمگی کوچک تر از بهبهان بوده که به فرمانداری ویژه ارتقا یافته اند(طبق سرشماری سال ۱۳۹۰) درمورد لار مخالفت مردمی وپشتیبانی مسئولین شهری درباره ی “ارتقا بخش گراش به شهرستان “باعث دادن امتیازفرمانداری ویژه به لار و پس از آن موافقت لاری هابه شهرستان شدن بخش گراش ،عامل فرمانداری ویژه شدن لار شده. آقایان دولتی ومجلسی طبق چه قانونی؟!نوش جانشان؟!….
امروزه تمامی شهرستان هائی که زمانی بخش بهبهان بوده اند وزیر نظر فرمانداری کل بهبهان بوده اند ،صاحب فرودگاه شده اندمثل گچساران ،امیدیه ،ماهشهر.  وبهبهان با وجود فاصله ۲۱۰ کیلومتری از اهواز فاقد فرودگاه است ؟!مسئولین به چه مجوزی وقانونی؟!
یاسیج یکی از روستاهای تابعه ی فرمانداری کل بهبهان ،خود مرکز استانی شده و هویت تاریخی ما را می دزددوبه نام خود ثبت می کند آریوبرزن را می گویم که اهل روستای تنگ تکاب بهبهان (واقع در ده کیلومتری شهربهبهان) بوده والان یاسوجی شده؟!!!!!
هم وطنان تهرانی را نگاه کنید: همیشه از وضعیت موجودشان آن هم با آن همه امکانات “رفاهی ،آموزشی ،دانشگاهی ،اشتغال ،بهداشت ودرمان ،ورزشی ،مترو وبی آر تی “معترضند و ناراضی وهمیشه هم دهانشان را پر می کنند تا فرصت اعتراض بعدی را پیدا نکنند!!!!!!
طبق آمار ارائه شده توسط مرکز آمار ایران ،شهر بهبهان در سال ۱۳۳۵با ۳۰۰۰۰نفر جمعیت،سی امین شهر پرجمعیت کشورودر سال۱۳۸۵با۱۰۱۱۰۰نفر جمعیت هفتاد وهشتمین شهر پرجمعیت کشورودر سال ۱۳۹۰ با ۱۰۷۴۱۲ نفر هشتادمین شهر پرجمعیت کشورکه متاسفانه نشان عدم توجه وفراموشی بهبهان مظلوم ومردم نجیبش توسط مسئولین کشوری از نظرامکانات رفاهی زندگی،اشتغال زدائی(۲۰۰۰۰نفر بیکار داریم)،راه ،صنعت وعمران شهری وخلاصه عدم توجه به زیر ساخت های توسعه ونیز کوچ مردم به دیگر شهرها به خصوص کلانشهرها وبلعیدن تمامی سرمایه های مادی وانسانی بهبهان توسط کلانشهرها والبته عدم توجه به عدالت محوری شامل عدم توزیع عادلانه ی ثروت کشور وعدم توجه به توسعه ی متوازن منطقه ای بهبهان دارد.
ماهشهر ،بخش قبلی بهبهان،علاوه بر فرودگاه ،اخیرا هم بنا بر راه اندازی رادیو شهری در آن است والان هم با شهرستان شدن بندر امام با حدود ۷۰۰۰۰نفر جمعیت مخالفت کرده تا امتیاز فرمانداری ویژه را بگیرد.
وصد ها نمونه ی کوچک وبزرگ دیگر که در صورت نوشتن آنها خود دفتری قطور می شود.
فرماندار بهبهان هم برای طرح های عمرانی امسال آب پاکی روی دستمان ریخت:با اعمال محدودیت درجابجایی اعتبارات، امسال هیچ پروژه ای در شهرستان بهبهان به بهره برداری نخواهد رسید!؟

نمی دانم این تحریم ها وکمبود بودجه ها فقط برای بهبهان است ،شهرهائی مثل دزفول،ماهشهر،مسجد سلیمان که طرح های در دست احداث زیادی دارند!!؟؟ مراکز استان ها وشهرهای بزرگ هم همین طور .

راست ورک وپوست کنده بگویم بنده نسبت به امکانات دیگر شهر ها بخیل شده ام وخودمم هم از این بابت از خود ناراحتم اما ریشه ی این بخل وحسد من در همان “عدم توزیع عادلانه ی ثروت مملکت!!!!!”است:

سر و صاحب بهبهان کیست؟نماینده ؟فرماندار غیر بومی؟استاندار خوزستان؟

دلسوز ما کدام مسئول قابل دسترسی است تا ما دردمان را مطرح کنیم؟

کی مشکل احداث فرودگاه ،راه آهن ،بیمارستان ولی عصر(عج)،ورزشگاه ،کارخانه سیمان ۲،پالایشگاه بیدبلند ۲،کشتارگاه صنعتی دام،شهرک صنعتی شماره ۲،کارخانه بازیافت زباله ،جاده های بزرگراهی ،دانشگاه علوم پزشکی ،مصلای نماز جمعه و….در بهبهان حل می شود؟

کی زباله های کوچه پس کوچه ها بطور منظم جمع آوری شده وجوی ها ی روبازمرتبا لایروبی می شوند؟

کی بوی گند کانال آبخروار دیگر در شهر باستانی ده هزار ساله ی بهبهان نمی پیچد؟

اگر بودجه ی مملکت کم است فقط برای ما کم است ؟برای دیگر شهر ها چه؟چرا بقیه هر روز زیباتر وخوش رنگ ولعاب تر ومرفه تر می شوند؟آنوقت مائی که دهه ۷۰ فرودگاه فعال داشتیم ،آن را هم نداریم؟

هم وطنان و همشهریان عزیز؛

شما را به خدا قسم می دهم که اگر روزی دستتان به مسئولی(شهری ،استانی ، کشوری)رسید،این درد دل ها را مطرح کنید شاید که اندکی هم به بهبهان ومردم نجیب وصبورش  ارزش و بها دادند وگوشه ای از این مشکلات را حل کردند.

مردمی که قبل از انقلاب ،موقع تظاهرات علیه ی رژیم پهلوی وبعد ازانقلاب در جنگ وبعد از جنگ پابه پای بقیه ی شهر ها بوده اند: رزمندگان ما در جبهه در گیر بودندو ۱۲۰۰ شهید برای شهر بهبهان عددو رقم کمی نیست که اوج نمود آن ۹۰ شهید شیمیائی در یک آن ولحظه بودوپشت جبهه هم موشک های عراق بر سر ما بود که اوج نمود آن مدرسه ی راهنمائی پیروز بود که هفتاد وسه چهار نفر دانش آموز معصوم ۱۳ تا ۱۶ ساله در یک لحظه جان دادند.

بهبهان وطن من است و یک وجب خاک آن را با تمام پایتخت عوض نمی کنم وخدا می داند که امکان زندگی در شهرهائی مثل تهران ،مشهد،اصفهان ،شیراز و….برایم فراهم بوده وهست اما اگر دو ماه خارج از بهبهان زندگی کنم ،باور کنید دچار فشار روحی ، روانی برای زادگاهم می شوم ونمی توانم از کنار این مصائب بزرگ بی خیال وبی تفاوت بگذرم.

هر روز انتظار آن روزی را می کشم تا با همت شما همشهریان نجیب وصبور بهبهان مظلوم را به جایگاه واقعی تاریخی آن برسانیم.

به امید آن روز.

 

به قلم : محمد پیله ور (نویسنده وبلاگ استان آریاگان)