در واپسین روزهای آبان ماه جلسه تکریم، تجلیل و معارفه سرپرست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان بهبهان، جناب آقای علی حاجی زاده با حضور مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان، جناب آقای قنواتی و جمعی از هنرمندان و مدیران شهرستان در تالار آفاق برگزار شد.
پس از ایراد سخنان آقای قنواتی و برگزاری آئین معارفه، تنی چند از هنرمندان پیشکسوت و نامی شهرمان از جمله آقایان دقایقی، بشیری، تجلی و موسوی به بیان دغدغه ها و نقطه نظرات خویش پرداختند، که جناب مدیرکل نیز در مقام پاسخ برآمدند. در پاسخ به دغذغه ها و خواسته ها و انتظارات که بیشتر حول محور مشکلات مالی، کمبود امکانات و عدم حمایت شایسته از هنرمندان و آثار هنری می چرخید، اشارات ظریفی از سوی جناب قنواتی بیشتر جلب توجه نمود.
ایشان به بیان این نکته پرداختند که چرا دست اندرکاران اداره فرهنگ و ارشاد و انجمن های هنری بهبهان از پتانسیل هنرمندان سرشناس و برجسته کشوری خود برای پیشبرد اهداف و برنامه های فرهنگی شهرستان استفاده نمی کنند و مدام عاجزانه چشم به دست مدیران بالادستی دارند، تا بجای بهره بردن از جیره ای که از پی خواهش ها و تمناها می آید خود از ظرفیت بالای هنرمندان برجسته بومی خویش بهره ها ببرند که در قیاس با سهمیه جیره ای در نظر گرفته شده به مراتب پربارتر و گرانبهاتر است.
جناب مدیرکل در راستای صحت ادعاهایشان، مرحوم دکتر عبدالمجید حسینی راد هنرمند نامی شهرمان را مثال آوردند و معتقد بودند که اگر در زمان حیات مرحوم حسینی راد از سوی اداره ارشاد دعوتی از ایشان به عمل می آمد و علاوه بر بهره جستن از نظرات مشورتی مرحوم حسینی راد جهت اعتلای برنامه های فرهنگی شهرستان، تجلیل و تکریمی از ایشان صورت می پذیرفت، با استفاده از مناصبی که ایشان داشتند و ارتباطاتی که با دست اندرکاران عرصه فرهنگی و هنری کشور داشتند می توانستند امتیازات ویژه و قابل توجهی را برای عرصه فرهنگی بهبهان به ارمغان آورند.
در تائید منزلت هنری دکتر حسینی راد ذکر دو نکته کافی بنظر می رسد :
اول اینکه آیدین آغداشلو نقاش سرشناس و بین المللی کشورمان برای درگذشت این استاد دانشگاه و دانش آموخته دانشگاه رن فرانسه گفته است :
عبدالمجید حسینی راد بدون هیچ تعصب بازدارنده ای، در عین حالیکه به باورداشت های همیشگی و دینی و انقلابی خود پایبند ماند، از جهان پویای معاصر نیز روی برنگرداند. از شنیدن خبر درگذشت هنرمند نازنینی مانند حسینی راد بسیار پریشان شدم. همیشه او را بسیار دوست داشتم و مورد احترام من بود و شکر خدا که تفاوت های کم و بیشی که میان ما بود حائلی برای دوستی و احترام پدید نیاورد.
و اما نکته دوم برمی گردد به پیگیری هایی که آقای مرادخانی معاونت هنری وزارت فعلی فرهنگ و ارشاد اسلامی، جهت باشکوه برگزار شدن مراسم تشییع و تدفین پیکر ایشان داشتند، فردی که آوازه ی کشوری دارد اما در شهر خود چندان شناخته شده نیست.
از این دست افراد در بهبهان کم نیستند و هنوز هم وجود دارند اما چرا از آنها غفلت می شود و نزد همشهریانمان قرب و قیمتی ندارند و شوربختانه تر اینکه چرا آنها رغبت و تمایلی برای فعالیت های فرهنگی در شهرستان از خودشان نمی دهند، پرسشی است که کمتر پاسخ درخوری به خود دیده است.
پاسخ به نظر روشن است. گل کردن حسادت ها و عدم تحمل دیدن موفقیت ها و بهروزی های همشهریانمان. بیماری مسری ای که دامن بسیاری از همشهریان ما از قدیم تا به حال را گرفته است و کهنه دردی است که نسل به نسل و اپیدمی وار، از سوی پیشینیان به آیندگان به ودیعه گذاشته می شود.
و دردناک تر اینکه هنرمند همشهری ما که باید تبلوری از مهربانی پراکنی و بزرگ منشی باشد، تحمل دیدن موفقیت ها و درخشیدن همشهری اش را نداشته باشد و گاهی چنان طاقتش از کف برود که دست به تخریب او هم بزند.
محمد ابراهیم گله دار زاده، دبیر انجمن نمایش ایران است، اما شان و جایگاهی در بین متولیان فرهنگی شهرمان ندارد. پیمان شریعتی، نصراله رادش و مسعود سخایی بازیگران مطرح شهرمان مورد تکریم و تفقد اصحاب هنر و فرهنگ واقع نمی شوند.
آیا جوان اول این روزهای عرصه موسیقی شهرمان جناب امیرحسین سید، با کسب دو عنوان اول جشنواره موسیقی استان خوزستان و اجرای زنده در رادیو فرهنگ (رسانه ملی) شایستگی قدر دیدن از سوی نخبگان و اهالی فرهنگ را نداشت؟
این نوع حسادت ورزی که قدمتی دیرین دارد پاشنه آشیل شهر ماست که منحصر به یک عده، حرفه و یا قشر خاص نیست. متاسقانه ضرب المثلهای رایجی چون مرغ همسایه غاز است و دیگی که برای ما نمی جوشد …، روزگار مدیدی است که به طرزی آزاردهنده بخشی از قالب شخصیتی مردم بهبهان ماست.
اهالی معظم فرهنگ، چشم و چراغ جامعه اند و آیین چراغ روشنایی بخشیدن است. شایسته این است که اصحاب فرهنگ و هنر، خود پیشگام شکستن تابوی بداخلاقی های رایج در شهرمان باشند والا تا ثریا این دیوار کج باقی خواهد ماند.
عکس ها از : سعید اسدی- محمود ممتازان
یعنی آقا وحید مهاجرانی،گل مینویسی شما…مخصوصاً اینجایی که به اصل مشکل مردم شهر ما اشاره کردی:
” پاسخ به نظر روشن است. گل کردن حسادت ها و عدم تحمل دیدن موفقیت ها و بهروزی های همشهریانمان. بیماری مسری ای که دامن بسیاری از همشهریان ما از قدیم تا به حال را گرفته است و کهنه دردی است که نسل به نسل و اپیدمی وار، از سوی پیشینیان به آیندگان به ودیعه گذاشته می شود.”
سلام خوب بود اما کو گوش شنوا واقعا شهرما با چنین هنرمندانی چطور باید هنرمندانش ایقد مظلوم واقع شوند
خوب بود اما کو گوش شنوا
با سلام . در این زمینه قبلاً ما پیشنهاد دادیم که تشکلی با همکاری فرمانداری در زمان هایی که این دوستان معمولاً در بهبهان حضور دارند مانند دهه محرم و عید نوروز همایشی جهت ارتباط بهتر با این افراد برگزار گردد. اما بعد از برگزاری چند جلسه پراکنده این حرکت تداوم نداشت . به این صورت نباشد که این دوستان احساس نمایند هر موقع مشکلی ایجاد شده و یا کاری به بن بست خورده همشهریان آنها به سراغشان می آیند.