10 فروردین 1403
از سال ۱۳۹۱
shahr

بهبهان نوستالژیک ترین تراژدی تلخ عالم

کوچه پس کوچه های قدیمی شهر من بوی صداقت و مردی و آزادگی میدهد.بافت قدیم تار و پودش از جنس اخلاق و مردی بافته شده.دیر زمانی نیست که بافت نوین شهری در این دیار حاکم شده ولی چه زود و به تلخی گذشته را در طاقچه ی ذهن قاب کردیم.تمام افتخارات تاریخ و گذشته ی شهر پیش کش به تک تک لحظات افتخار هم دیاری های عزیزم باد.ای کاش هیچ وقت آشپزخانه های مدرن جای مدبق های دیروز مادر بزرگ هایمان را نمی گرفت تا باز هم بوی ناب تبدون ها و کتلک ها، عالم را مدهوش خود می کرد.نمیدانم هنوز گزارتان به کوچه های تنگ و تاریک این شهر می افتد؟کوچه ها به همان اندازه که تنگ تر میشدند صمیمیت هم فوج فوج هجوم میاورد به دالان های تنگ خانه ها.آبخروایی که تا چند دهه پیش مردمان ساده دل و مهربان این دیار در آن غسل میکردند امروز تبدیل به پژوهشگاه زیست شناسی بکری شده است که میتوان میلیون ها میکروب جدید را در آن شناسایی کرد.بهبهان و بهبهانی گویی با گذشته ی خود سر پیکار دارد؟!
امروز بهبهان هیچ شباهتی به دیروز وزین خود ندارد که ندارد.شهری که به زادگاه ارواح شبیه تر میماند تا یک شهر، گویی سر سامان ندارد.هنوز قصه های ناب و حماسی ، از عزت و اعتبار دیروزمان در گوشهایمان آهنگ خوش صمیمیت را می نوازد.چه کسی با خود اندیشه میکرد که آنقدر از دیروزمان دور شویم که قصه های همین امروزمان سراسر نوای دیروزمان باشد.شهر فقط از حیث فیزیکی گسترده شد و نه از حیث اندیشه و عمل!!!کاش همتی می شد که بیش از آنکه در اندیشه ی گسترش محدوده ی جغرافیایی بودیم در اندیشه ی گسترش ذهن های خلاق می بودیم.شهر به قدری توسعه یافت که بشیرو نذیر اینک همسایه ی دیوار به دیوار ماست!!!شهر من تشنه ی صداقت دیروزش است،شهر من تشنه ی پشتکار مردمانش است،شهر من مرا هر صبح سحر فریاد میزند و مرا می خواند و من هم که مثل تمام سحرگاهان سر بر بالین دارم و خواب خوش فردا را می بینم غافل از آنکه فردا از همین سحر آغازی دوباره میکند.خواب های این دهه ی معاصر همه خواب های ضعف و پریشانیست بر تارگ رویاهایم خواب هایی که نوستالژیک ترین آنها همه بوی خوش دیروز دارند.نادر شاه اگر امروز دیار من را میدید هرگز نمی گفت که بر همه ی ایران منت دارم جز مردم بهبهان؟؟؟هم کیش و هم یار من برخیزیم و اسباب خواب را برچینیم و مطلع فجر را ما بیدار کنیم،باشد که سحر در انتظار ما باشد و نه ما در انتظار سحر!!!براستی از دیروزت خبر داری؟هنوز در کوچه پس کوچه های شهر نفس های آخر بهبهان سترگ را میشنوی؟

بافت قدیمی بهبهان
بافت قدیمی بهبهان

بهبهان صدایت میکند،به ندای آخرش گوش ده.تغییر را از خود آغاز کن و به دیگران هم الهام کن.آگاه باش و آگاهی بخش.بیدار باش و بیدار کن.همت کن و همت را ببخش.بلکه بهبهان را جانی تازه بخشیدی و بخشیدیم تا دوباره سرو بلند فرهنگ و انسانیت را در آغوش کشیم.براستی با خود اندیشه کرده ای که برای دیارت چه کرده ای؟براستی دیارت را میشناسی؟بین خودمان باشد فلان دیوانه ی شهرمان را میشناسیم ولی غافل از فلان عارف شهرمان شده ایم!!!بین خودمان باشد میتوانی شهری که در آن نفس میکشی را در چند سطر خلاصه کنی؟براستی میدانی که بهبهان سربلند نوستالژیک ترین واژه ی عالم شده؟همان عالمی که بهبهان معنایش می بخشید،همان عالمی که زمینش تاب وزن وزین بهبهان را با آن همه عالم و شاعر و عارف و مردان مرد را نداشت.صبحت بخیر هم دیاری گرچه امیدی به سحرخیزیت ندارم.چه بخواهی و چه نخواهی سحر می آید و می رود ولی خواستن یا نخواستن برای بیدار شدن با تو….بیاموزیم که تغییر را از کنج خانه هایمان آغاز کنیم و برایش هزینه کنیم.بهبهان پیش از آنکه تشنه ی تغییر در فیزیک خود باشد،بی شک تشنه ی تغییری شگفت در اندیشه ی همه ی ساکنانش است.در این چند دهه ساکنان این دیار فقط به دنبال تغییرات اساسی در حیات مادی و معنوی خود بوده اند و برای اعتلای این مهم کوچکترین گامی را بر نداشته و در مقابل مدعی آن هم شده اند.حیات جاری مردمان این دیار به آن بنده خدایی می مانند که چندین سال به زیارت امام رضا می رفت و از امام رضا عاجزانه درخواست می کرد که در فلان بانک مبلغی را در قرعه کشی برنده شود،پس از چند سال ندایی خطاب به آن بنده ساده لوح رسید که ای مرد لااقل به بانک برو و حسابی در آن بانک باز کن تا مرادت را بگیری!!!در این مجال صحبت را کوتاه میکنم و اسباب خستگی را برای مخاطبان عزیز فراهم نمی کنم.باشد که انشاالله با آگاهی و پشتکار به استقبال آینده ای روشن برای بهبهان و بهبهانی برویم. .

 

پی نوشت: این نوشتار، چکیده ای از یک مقاله چند صفحه ای است که انشاالله در مجالی دیگر منتشر خواهد شد.

    از ماست که بر ماست با این انتخاب نماینده و اعضای شورا بهتر از این انتظاری نیست

    از توست که بر توست ، اول برو وظایف نماینده مجلس و اعضای شورای شهر رو بخون و یاد بکیر بعد بیا هر دوتا شونو تو یه سطح قرار بده. وقتی هنوز نمیدونی اینا برای شهرت از لحاظ قانونی چه باید بکنن چه انتظاری از توی شهروند باید داشت…

    اول متاسفم برای نویسنده و مدیر این سایت…..!!!!!
    اگر نویسنده نویسنده بود که غلط املایی نداشت…..!!!!!
    شنیدم مدیر سایت استاد دانشگا ست چطور بدون نظارت اینو مطلب اورده بالا…..!!!
    اینم یکی از همشهری ما(اقا امین) که مطلب به هر کسی ربت میده…. من نه طرفدار نماینده نه مسولین هستم…ولی خداییش این مطلب چه ربطی به مسولین داره….

    تشکر از قاسم عزیز
    انشاالله نویسنده مقاله، به انتقاد شما پاسخ خواهند داد. فقط ذکر چند نکته کلی رو لازم دونستم :

    1- غلط املایی در هر متنی پیش میاد کمااینکه خود شما هم توی 4 خط یه غلط املایی داشتین (ربط نه ربت ) پس توصیه میشه محتوا مورد بررسی و نقد قرار بگیره و اشتباهات تایپی مورد عفو.
    2- کاش ابراز تاسفتون رو برای سایت با دلایل قابل قبول ذکر می فرمودین تا ما از نظراتتون برای بهتر کردن سایت استفاده کنیم.
    3- این وبسایت تقربیا توسط نظرات یک گروه اداره میشه، بنابراین به شخص خاصی تکیه نداره.
    4- هر مطلبی که ارسال میشه صرفا نظرات گردانندگان سایت نیست ولی سعی میشه از همه تفکرات استفاده بشه، حتی از شما قاسم عزیز و سایر دوستان منتقد که این روزها با سر زدن به این وبسایت باعث خوشحالی بیش از حد گردانندگان سایت شده اند، هم دعوت میشه برای ما (به آدرس info@arganian.ir) مقاله ارسال کنند.

    از توجه و ادب شما سپاسگزارم

    با سلام جناب قاسم
    لطفا” چندتا از غلط ها رو بیان بفرمایید.در ضمن درباره تایپ در مقاله قبلی توضیح داده شد.

    من برای چندمین بار متن رو خوندم ولی غلط املایی رو ندیدم.لطفا” شما چند نمونه بفرمایید تا ما هم کسب فیض کنیم گرانمایه ی عزیز.

    با سلام به همه دوستان و همشهریان .
    با احترام به نظر آقا قاسم ، بهتر نیست بجای گرفتن غلط املایی ، سعی کنیم مطلب رو به درستی درک کنیم و دنبال راه چاره باشیم ؟
    جناب آقای فرجیان و آقای درخشنده عزیز ؛
    چند سال پیش( سال 86 ) ، بنده به همراه آقای آصفی و آقای مرتضوی و عده ی کثیری از دوستداران و فعالین فضای حقیقی و مجازی بهبهان ، روی پروژه ” روز بهبهان ” کار می کردیم . آقای مهندس آصفی هم مطلبی با عنوان “22 آذر ؛ روز بهبهان” در وبگاهشون منتشر کردن که البته اجرای اینکار با مشکلاتی نیز روبرو شد .
    لطفا در صورت امکان این قضیه رو پیگیری کنید تا ان شا الله اینکار انجام بشه .
    امیدوارم همه دوستانی که در این سایت فعالیت میکنند و دلسوزانه برای پیشرفت بهبهان مطلب می نویسند ، در پناه خداوند و در کنار خانواده های محترمشون همیشه سالم و موفق و سربلند باشند .
    موفق باشید

    جسارتا در سطر چهارم ، اشتباه املایی داشتم . منظورم آقای درخشنده عزیز بود که ازشون پوزش میخوام .

    درود بر حامد عزیز

    بنده بی صبرانه منتظر ارائه طرح پیشین شما و دوستان درباره روز بهبهان هستم، انشاالله که بتوانیم اقدامی مثبت در این زمینه انجام دهیم.
    سلام بنده رو به دوستان و همچنین مهندس آصفی برسونید و به دوستان بفرمایید وبسایت ارگانیان، آماده ارائه مقالات شما با محوریت بهبهان عزیز می باشد.

    آرزوی توفیق و سلامتی برای همه دلسوزان بهبهان

    با سلام حامد عزیز
    ابتدا مراتب سپاس من رو پذیرا باشید.حتما” ایده و راه شما و صادق رو دتبال خواهم کرد و به شما قول میدم برای ایده ی شما قلم خواهم زد.با سپاس

    سلامی دوباره دارم خدمت برادران بزرگوارم ؛ مهندس فرجیان و مهندس درخشنده عزیز ،
    از لطف و محبت شما صمیمانه سپاسگزارم .
    امیدوارم که همه دوستان و نخبگان بهبهانی دست به دست هم بدن تا ان شا الله در آینده نزدیک شاهد بهبهانی در خور نام بهبهان باشیم .
    بسیار خوشحالم نخبگان و دلسوزانی همچون شما برادران عزیزم در بهبهان هستن و خالصانه و بی هیچ ادعایی برای بهبهانمون تلاش میکنن . امیدوارم سالم و موفق و سربلند باشین در پناه خداوند.

    درود
    مطلب خوب و با احساسی بود. بشدت قبول دارم که امروز داشته های با ارزش سنتی مان به حداقل رسیده است. هم در بعد میراث معنوی و هم میراث گردشگری و صنایع دستی. جای بسی تاسف است که از میان خیل بادگیرهای بهبهان چیزی باقی نمانده، از ابنیه تاریخی فقط چند منزل کمی وضع مناسبی دارند و منزل نجف خان منصوری و راسته بازار و … همه به فراموشی رفته اند. قلیون سازی ، شیوه کشی و بسیار مشاغل سنتی به واسطه کم توجهی فراموش شده اند و نمدمالی و ورشوکاری و … به زور نفس میکشند.
    روحیه مهربانی و بزرگی و مصلحت اندیشی اما هنوز در نسل دیروزمان دیده می شود. و امیدوارم نسل امروز پاسبان خوبی برای آنچه باقی مانده باشد.
    در مورد روز بهبهان دو روز به عنوان گزینه ها مطرح بود یکی روز 20 مرداد و دیگری 22 آذر که مناسبت اولی روز نبرد آریوبرزن با اسکندرمقدونی ست و دومی تاریخ بازسازی ارگان که جناب مختاران ان را دقیق نمی دانستند.
    امیدوارم کلیه حرفها و فعالیت های اینده گروههای فعال بهبهانی بر مبنای استفاده از علوم بزرگان و تامل باشد.
    بهروز و تندرست باشید

    سلام برادران بهبهاني
    1.مهمترين ضعف در حوزه رسانه ايران اعم از مكتوب و ديجيتال و…نبودچهار چوبهاي مشخص و آموزشهاي لازم در اين خصوص مي باشد و شايد يكي از دلايلي كه فعاليت درعرصه خبرو اطلاع رساني شغل محسوب نشده حضور راحت افراد بدون هيچ پيشينه علمي و آكادميك مي باشد .
    2.مطلب آقاي درخشنده ابهاماتي مشهود و پيدا دارد و هدف نويسنده معلوم نيست .بيشترين بسامد واژگاني تكرر نوستالژيك بهبهان مي باشد كه بعضا واژه نوستالژيك در جمله خلاف مفهوم آن را به ذهن متبادر ميكند
    3.آيا مخاطبين آقاي درخشنده صرفا بهبهانيها هستند؟؟؟يعني اگر يك مخاطب غير بهبهاني اين مطلب را بخواند از كجا بايد بداند كه “مدبق”همان مطبخ است يا چيز ديگر
    4.واژه گزار يعني ادا كننده با گذار كه از مفهوم جمله مستفاد مي شود تفاوت فاحش دارد
    5.در ميان واژگان و سطور يك روح شوونيستي بر آن حاكم است و به مانيفستي ضد بشري مي ماند تا درد نامه اي براي توسعه بهبهان
    6.بايد پذيرفت كه دنيااز دوران سنت و مدرنيسم گذشته تا آنجا كه در حال گذر از post مدرنيزم هستيم و اينكه نگاهي قهقرايي به بهبهان داشته باشيم و تحركات اجتماعي و سياسي جوامع را ناديده بگيريم و صرفا بر هويت تارخي خود تاكيد كنيم و در پي احياي آن باشيم خلاف منشور اخلاقي و انساني است.
    با اميد به اينكه جناب درخشنده و گردانندگان سايت بر خط ارگانيان كه بهبهان را بسيار دوست دارند و مجدانه پيگير توسعه و ارجان تاريخي هستند احيا را ازخود شروع كرده و به تقويت بنيان علمي خود بپردازند.
    با اميد به توسعه بهبهان

    درود. با سپاس آقای درخشنده.امیدوارم بهبهان با همت همه شهروندان خوبش به نوستالژی تبدیل نشود و هویت آن با گذر ایام جاری و زنده باقی بماند.
    نقد آقای ناظر به نوشته تحسین برا نگیز آقای درخشنده نیز قابل تامل و بجاست اما در خصوص گذر از دوران سنت و مدرنیته و ورود به دوران پست مدرنیسم امیدوارم مقصود ایشان چشم بستن بر هر آنچه گذشتگان تجربه کردند و ساختند نباشد چرا که آینده چیزی جز تکامل تجربیات گذشتگان نیست. بی گمان امروز در مهد مدرنیته و پست مدرنیسم نیز حفظ هویت تاریخی اصلی غیر قابل بحث محسوب می شود. تقریبا تمامی بافت قدیمی شهرهای اروپایی هویت تاریخی خود را حفظ کرده و مدرنیسم و نو شدن خود را درمناطق جدید ان شهرها عرضه می کند. نمی توان مدرنیسم را بدون تکیه بر تجربه تاریخی بشر معنی کرد. حتی مدرنیسم هر در بطن خود به دنبال هویت و ریشه میگردد. من نیز با مدرن شدن و گذر از جامعه های سنتی با همه الزاماتش موافقم اما این تغییر را نافی حفظ میراث گذشتگان نمیدانم .
    در پایان امیدوارم هویت تاریخی بهبهان که در بافت قدیم آن و چیدمان محلات آن معنی می یابد مورد توجه قرار گرفته و با برنامه ریزی علمی ( که متاسفانه در مراجع تصمیم گیری بهبهان خبری از آن نیست) به محلاتی نمونه برای زندگی تبدیل شوند ضمن اینکه گذار بهبهان به مدرنیسم نیز در مناطق دیگر این شهر با بهترین کیفیت برنامه ریزی و اجرا گردد. با تشکر

    سلام و احترام مجدد به دوستان فرهيخته
    به اين جمله سخت معتقدم كه “جهان اصالت را تحسين ميكند” و تمايز است ميان حفظ گذشته و ميراث فرهنگي و معنوي و مانيفست شوربا…
    در پناه حق

    به نام حق
    خدمت دوستان گرانقدر آقایان ناظر و پیمان در ابتدا سلام میکنم.
    ابتدا باید ذکر کنم که در پاورقی مقاله قید شده که این مقاله چکیده ای از 3 صفحه تحریر بوده که به نگارش در آمده.برای فراغت مخاطبان چکیده ارائه شد(مثنوی و هفتاد من کاغذ….)به هر حال به برداشت و زاویه دید شما احترام خواهم گذاشت و جا داره اینجا ذکر کنم بنده در قبال مطالب خودم مسئولیت دارم و نه دیدهای متفاوت البته با زوایای گوناگون.
    -درباره ی بند3:اصولا” واژه تراژدی دارای معانی متفاوتی هستش که حاجت از کاربرد این واژه تلخ نامه بوده…….
    -درباره ی بند 4:جدا” متعجب شدم که کل مقاله را نادیده گرفتید و بر یک غلط املایی برای نفی ذات مقاله کوشیدید.
    -در پاسخ به سوال 5:دوست عزیز شما می توانید سطور پایانی مقاله که پیامی جز ایجاد مطلع فجری دوباره برای فراست و باز بینی در روزمرگی مخاطبان بوده را دوباره و چند باره مورد ملاحظه قرار دهید.
    -درباره ی بند6:با شما کاملا” موافق هستم و در این مورد شکی به خود راه نخواهم داد.
    **بنده ترجیح دادم پاسخ سوال اول شما رو در پایان به صورت تک مضرابی بدم(صرفا” جهت تنویر):
    دوست گرامی بنده از سن 17 سالگی قلم زدن رو شروع کردم(در وبلاگ های:تارنمای فرهنگی بهبهان و انتفاضه فرهنگی که مدیریت هر دو وبلاگ با بنده بود).همچنین شایان ذکر هستش سردبیری نشریه مردمداری و همچنین دبیر نشریه آوای خوزستان در سوابق بنده مشهود هستش.
    در پایان بر خود لازم دونستم از حمایت جناب پیمان عزیز کمال سپاسگذاری رو به عمل بیاورم.
    به امید روزی که پیشرفت جایگاه بهبهان و بهبهانی شود و نه فقط آمال مطلق در اندیشه.

    سلام مجدد
    بنده فراموش کردم که مطلبی رو متذکر شم(به علت محدودیت ویرایش از طریق وب سایت)
    1)درباره مدبق”جامعه مخاطبان بومی بهبهان مورد هدف بود….
    2)مطلبی رو لازم دونستم که درباره ی تراژدی و ابهام شما عرضه کنم:بنده فقط از بعد کاتارسیس و ایده ی آن واژه ی تراژدی رو برگزیدم.
    3)اما درباره ی واژه ی شوونیسم که به بنده اطلاق کردید فقط به حافظه ی مخاطبانی که مقالات بنده رو رصد میکنند بسنده خواه کرد.دوستان مخاطب قطعا” بر این ادعا صحه میگذارند که بنده جز پیشرفت بهبهان البته با رصد کردن کاستی ها اندیشه ای در ذهن نداشته و نداشته ام.
    با تشکر از حوصله و بردباری شما
    والسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک سال پیش