بارها و بارها مسئولین بهبهان را مورد سوال قرار داده و محکوم به بی لیاقتی کرده ایم که بعضا هم درست و بجا بوده ولی کمتر زمانی انگشت اتهام را به سمت خودمان نشانه رفته ایم که قطعا یکی از مقصران نابسامانی این شهر در هم ریخته، خود ما شهروندان بهبهان هستیم. هر بار به نحوی مسئولان را استیضاح کرده و خواهیم کرد ولی نوبتی هم باشد، نوبت استیضاح مردم بهبهان (از جمله شخص نگارنده) است !

باور کنید نمی دانم از کجا شروع کنم و شاید این موضوع دو دلیل عمده دارد : اول اینکه مطالب زیادی برای خورده گرفتن به مردم شریف بهبهان وجود دارد و دوم اینکه ما شاید کمتر خودمان را مورد سوال قرار داده و یا به اصطلاح سیاسی ها استیضاح کرده ایم و این عادت ماست که انگشت ها را معمولا به سمت دیگران نشانه می رویم.

استیضاح را از اینجا شروع می کنم که، ما مردم بهبهان عاداتی داریم که شاید در کمتر جایی پیدا می شود یکی از این عادات تخریب نخبگان و عزیزانی است که می توانند چنان به پیشرفت بهبهان کمک کنند که ما را از خیلی از شهرها و امکاناتشان بی نیاز و یا حداقل کم نیاز می کند. پزشک خبره، زاده ی همین سرزمین را به اتهام اینکه پدرش بی سواد، بنا، سبزی فروش، کارگر شهرداری و … مسخره کردیم و با کلمه ی معروف ( پُس فلونکی …) از خود رنجاندیم و آنقدر از او انتظارات بیجا داشتیم تا علیرغم میل باطنی بسیاری از این عزیزان، به آنها فهماندیم بهبهان جای پیشرفت و خدمت نیست. و جالب تر اینجاست همین مردم ساعت ها و پول ها را خرج می کنند و رنج سفر را تحمل می کنند تا بتوانند توسط همین عزیزان در شهرهایی مثل اهواز، شیراز و حتی تهران ویزیت شوند. البته باید یادآور شوم که دلایل دیگری برای عزیمت برخی پزشکان وجود دارد ولی این رفتار ما مردم نیز بی تاثیر نبوده و نیست پس حداقل ما مردم نه تنها سهم خود را در ترغیب برای ماندن این عزیزان اجرایی نکرده ایم بلکه بعضا باعث ترغیب برای رفتن آنها نیز شده ایم. پس، از ماست که بر ماست.

mardom-behbahan

نمایی از خیابان آصفی بهبهان

سطح شهر را که نگاه می کنید علاوه بر مبلمان شهری ضعیف که به عهده ی مسئولینی است که مستقیم یا غیر مستقیم خود ما مردم انتخابشان کرده ایم ( که در همین زمینه انتخاب هم ایرادات زیادی بر مردم شریف بهبهان وارد است که در ادامه خواهد آمد)، ما مردم هم بر نازیبایی شهر افزوده ایم، چنان آشغال های خود را از پنجره خودروها رها می کنیم که انگار کف خیابان سطل زباله است. بعضی عزیزان یک جعبه نسبتا بزرگ فلزی برای قرار دادن آشغالهایشان درب منزل گذاشته اند و این موضوع کمک می کند تا زباله ها توسط گربه ها پخش نشود ولی قریب به اتفاق مردم نه تنها این کار نکرده اند بلکه برایشان مهم هم نیست که چه ساعتی آشغال های خود را درب منزل می گذارند و شایدبیان این موضوعات کمی خنده دار به نظر برسد ولی باور بفرمایید اینها اولین اصول رعایت قوانین شهروندی است که ما یا نمی دانیم یا نمی خواهیم  به آنها تن دهیم. خدا را شکر که ما تفرجگاه آنچنانی در اطراف بهبهان نداریم که اگر داشتیم برخی از ما مردم از خجالت آنها نیز در می آمدیم. پس، از ماست که بر ماست.

بعضا از این دلخوریم که چرا مسئولین نمی توانند سرمایه داران بهبهانی را برای سرمایه گذاری در بهبهان متقاعد کنند یا حتی چرا خود این عزیزان این کار را با پیش زمینه علاقمندی به شهرشان انجام نمی دهند ولی هیچ وقت به این موضوع فکر نکرده ایم که همین سرمایه داران از خود ما مردم اند و وای به روزی که بخواهند در این شهر هزینه ای بکنند که هزار انگ دزدی و مال مردم خوری به آنها می زنیم و یا اگر اینکار را نکرده باشیم حداقل از آنها برای این سرمایه گذاری حمایت لازم را نکرده ایم در برابر بعضی فشارها  … (با عرض پوزش این سه نقطه را نمی توانم عرض کنم، ولی کیست که در بهبهان زندگی کند و نداند این فشارها از کجاست و توسط چه گروهی است.) شهرهای دیگر مثل دزفول دست اینچنین عزیزانی را چنان به گرمی فشرده که شوق سرمایه گذاری سایرین  را دوچندان می کند ولی بدون رودبایستی باید عرض کنم بسیاری از ما مردم بهبهان تنگ نظریم. پس، از ماست که بر ماست.

در زمینه زوال ادبیات بومی این سرزمین هم که سخن ها گفته شده، فقط یادآور شوم که سهم عمده ای از این نابودی را خود ما مردم بهبهان رقم زده ایم. پس، از ماست که بر ماست.

در زمینه انتخاب مسئولین که شاید یکی از عمده ترین نقاط ضعف ما مردم بهبهان است حرف های زیادی هست. از جمله اینکه نخبگان که از خود مردم اند بعضا کنار می کشند و شاید یک  دلیلش عدم حمایت توده مردم و عدم تشویق آنهاست چون بدون رودبایستی باید عرض کنم ما مردم بهبهان کسی را می خواهیم که یا جنجال سیاسی بلد باشد یا قول انجام کار شخصی مان را از وی گرفته باشیم یا هم ولایتی ما باشد و یا … حال اگر این مشکل هم برطرف شد و یک نخبه و کسی که بتواند کاری برای این شهر انجام دهد کاندیدا شد، آنچنان با میزان استقبال کم روبرو می شود به گونه ای که باعث سرخوردگی سایر نخبگان می شود ولی او که رسالت خود را انجام داده است و شاید  جرمش فقط نداشتن پارامترهای نابجای ما مردم است. پس، از ماست که بر ماست.

از دیگر مشکلات اساسی بسیاری از ما بهبهانی ها این است که به هیچ وجه هوای همدیگر را نداریم. اگر یکی مان باسوادتر و لیاقت بیشتری را برای تصدی یک پست داشت معرفی اش نمی کنیم و بعضا تخریب را هم در پیش می گیریم. خواسته یا ناخواسته باید این اتهام را بپذیرم چون واقعا اینگونه ایم که اگر نبودیم وضعیت مان نیز اینچنین فضاحت بار نبود. پس، از ماست که بر ماست.

و آخرین و شاید مهمترین ایراد بسیاری از ما مردم بهبهان : بی تفاوتی به اتفاقات شهری است، فقط در همین حد که می توانیم در کوچه، بازار، تاکسی و … غر بزنیم و فحش نثار مسئولین کنیم ولی به خودمان زحمت مطالبه و اعتراض مدنی و قانونی به مسئول مورد نظر را نمی دهیم. فقط می نالیم و می نالیم و می نالیم و زمانیکه متهم به بیخالی می شویم جمله معروف ” کر به ما چه، بیکاریه ؟؟!!! ” را پاسخ می گویم. آری اینها گوشه ای از خصلت های زشت ما مردم فهیم بهبهان است. چه بخواهیم ، چه نخواهیم ….

سخن ها از بی کفایتی بسیاری از مسئولین این دیار زیاد است کما اینکه مرحوم سید فرمود : ” گفتری ای شهره نبکارن ” ولی فراموش نکیم که:

 اولا طیف عمده ای از این مسئولین از مردم همین شهرند و ثانیا خود مردم شریف بهبهان هم در این عقب ماندگی سهم عمده ای دارند.