حدود ۱۰۰ سال پیش آقایی به نام مُل (ملا) عباسعلی که یکی از بستگان کوچک خانم بود، در خواب قبری را می بیند که دختری حدودا ۱۳ ساله بالای آن ایستاده است که به او می گوید مرا آشکار کن. ایشان پس از آن خواب در فکر فرو می رود ولی تعبیر خواب را به بعد موکول می کند تا اینکه دوباره آن خواب برایش تکرار می شود و این بار او دست به کار شده و ناحیه مورد نظر را می شکافد و قبر نمایان می شود. اتاقکی از گل و خشت بر روی آن می سازد. بدلیل اینکه ملا عباسعلی وارثی(پسر) نداشته، به کوچک خانم سفارش می کند که این مکان را آباد و تولیت آن را بر عهده بگیرد.
کوچک خانم نیز پس از چندین سال و به کمک نذورات مردم آن اتاقک را گسترش داده و نزدیک به ۴۰ سال خادمی امامزاده گل بی بی (س) را بر عهده می گیرد که تا آن زمان نیز گنبد و بارگاهی برای آن ساخته شده بود. پس از فوت کوچک خانم، خادمی امامزاده به حاجیه نرگس علی حیدرنژاد می رسد. ایشان نیز حدود ۶۰ سال به امامزاده خدمت می کند. در طول این ۶۰ سال با تلاش و همراهی مرحوم حاج موسی دانایی زمین های اطراف امامزاده به آن متصل می شود و تاکنون به همت نرگس خانم (ملقب به دی (مادر) موسی) و نذورات مردمی و با همیاری برادرزاده اش حاج رضا علی حیدرنژاد ساختمان فعلی امامزاده در حال پیشرفت و گسترش است.
در زمان جنگ تحمیلی، دی موسی با هزینه شخصی اتاقک هایی را برای اسکان جنگ زدگان احداث کرد. امامزاده گل بی بی در زمان جنگ با همت دی موسی و زنان منطقه تبدیل به پایگاهی جهت تامین مایهتاج جبهه ها (از پخت نان گرفته تا تهیه آبلیمو و سایر موارد) شده بود. دی موسی تا حدود ۱۰، ۲۰ سال پیش که یارای راه رفتن داشت، از کسانی که به هر دلیل از خانواده خود جدا می شدند در محل امامزاده گل بی بی نگهداری می کرد تا در فرصت مناسب ایشان را به آغوش گرم خانواده بر گرداند.
از دیگر خصوصیات اخلاقی نرگس خانم، مردمداری، رازداری، کمک به مستمندان و صله ارحام بود. ایشان ارتباط بسیار خوبی با جوانان داشت بطوریکه اغلب آنها گرداگرد او حلقه می زدند و سفره دل می گشودند. از دیگر فعالیت های دی موسی در امامزاده، می توان به برگزاری مراسم قرآن خوانی اشاره کرد که بانوان منطقه را در امامزاده گرد هم جمع می کرد و به نوعی امامزاده را به مکانی مذهبی فرهنگی مبدل کرده بود.
دی موسی تا آخرین لحظه ای که توان جسمانی اش اجازه می داد، کوشید تا امامزاده را بازسازی و ترمیم کند و حتی بعد از کهولت سن، دورادور بر روند بازسازی امامزاده نظارت می کرد. فرزندان دی موسی نیز در این امر بسیار او را یاری رساندند و حتی این اواخر برای نزدیکی مادرشان به امامزاده، منزلی را در جوار امامزاده برای ایشان تهیه کرده و به نوبت از مادر خستگی ناپذیر و مهربانشان پرستاری می کنند.
دی موسی در سحرگاه جمعه ۲۹ خرداد ماه ۹۴ مصادف با دوم رمضان، دار فانی را وداع گفت. اکنون جا دارد به پاس همه ی مجاهدت ها و مهربانی های این شیرزن بهبهانی، برایش از درگاه ایزد منان طلب مغفرت کرده و برای شادی روح بلندش فاتحه ای قرائت کنیم.
روحش شاد و یادش گرامی …
سلام
از این خبر خیلی ناراحت شدم خدارحمتت کنه دی موسی
یادم هست چندین سال هست که هیئت محبین اونجاست (امام زاده گل بی بی )دی موسی که اتفاقا خیلی خانم مهربون وشیرین زبونی بود اونجا خادم خانم گل بی بی بودن .یادم هست که میگفت جهیزیه خودشو اورده توی امام زاده . خیلی خاطره داشت که برامون تعریف میکرد. حقیقتا خیلی ناراحت شدم.خدارحمتش کنه
اصلآ شوکه شدم ، خدا رحمتش کنه
ایشاله با حضرت فاطمه زهرا ( س ) محشور گردد
خداوند ایشان را رحمت کند
خدا رحمته کو
روحش شاد
یادت و خاطراتت همیشه با ما فرزندان ، نوه ها و نبیره هایت میماند هیچکدام بی خاطره از تو نیستیم جایگاه تو قلب ماست ، دایک . همنشین اهل بیت باشی، روحش شاد
روحش شاد…
ناخودآگاه یاد نوشته زیبای اندیشمند بزرگوار دکتر علی شریعتی افتادم؛
انسانها چهار دسته اند
نوشتاری از استاد شریعتی
دسته اول
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند
عمده آدمها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.
دسته دوم
آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشتهاند. بیشخصیتاند و بیاعتبار. هرگز به چشم نمیآیند. مرده و زندهشان یکی است.
دسته سوم
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم هستند
آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را میگذارند. کسانی که همواره به خاطر ما میمانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.
دسته چهارم
آنانی که وقتی هستند نیستند ، وقتی که نیستند هستند
شگفتانگیزترین آدمها در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوهاند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک میکنیم. باز میشناسیم. میفهمیم که آنان چه بودند. چه میگفتند و چه میخواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و غرقه در حضور آنان مست میشویم و درست در زمانی که میروند یادمان میآید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد…
khoda rahmatesh konad
آقای محمد باقر شریعتی؟
بیایید تلاش کنیم کمتر از “دی موسی “نباشیم
“دی موسی “نیازی به اینکه ما بگوییم خدا رحمتش کند ندارد.
“دی موسی” نیازی به دلسوزی ما ندارد
“دی موسی ” خادم امامزاده نبود.” دی موسی ” بدون اینکه پست و مقامی در شهر داشته باشد خادم مردم شهر بود!
دی موسی بدون اینکه حقوق نمایندگی را بگیرد یا برای افزایشش تلاش کند برای مردم این شهر بی هیچ تبلیغی خدمت کرد. پناهی شد برای بی پناهان
“دی موسی” اگر تو نماینده شهر ما می شدی و یا مسیول شبکه بهبهان می شدی حتما این شهر بیمارستان مجهز داشت
“دی موسی” نیاز به تبلیغ ندارد
“دی موسی ” دانشگاه نرفت، دکتر نشد، پست نگرفت، حقوق دریافت نکرد، سخنرانی نکرد. “دی موسی” فقط “کار” کرد.
دی موسی من راضیه نوه حاجی جواهر هستم دختر نرگس خوشحالم که اسم مادرم هم اسم تو خدا رحمتت کنه
من نوه حاجی جواهر هستم خدا رحمتت کنه