ما ایرانی ها با تمدنی کهن و چند ده هزار ساله ، مدعی خیلی از چیزها هستیم که هم پرطمطراق اند،هم مسئولیت برانگیزند وهم شاید طنز تاریخ .
ادعاهایمان کم نیستند ، ازمتمدن ترین ، نجیب ترین و اصیل ترین اقوام در همه ی ادوار تاریخ بشری parajumpers sale گرفته تا زدن قباله ی شش دانگ فرهنگ و هنر برای خودمان که علی الظاهر فقط و فقط نزد ماست و بس .
در اقلیم ما به موسم بهار و نوروز که میرسیم ، به آداب و سنن ویژه ای بر میخوریم که هر چند به مرور زمان از آنها کاسته شده ولیکن برخی از آن آیین ها تاکنون نیز به جای خویش استوارند و ایرانیان از باستان تا به حال آنها را پاس داشته اند .
ما بهبهانی ها از دیرباز تا به حال در کنار خانه تکانی ، مراسم سفره هفت سین و دید و بازدید ، یکی دیگر از آیین هایی که در روزهای نوروز به جا می آوریم ، گشت و گذار به صحرا و دشت و دمن بوده و هست .
در این نوشتار قرار بر این است که روایت کنیم چگونه ما مدعیان تمدن کهن جاذبه های طبیعی خویش را که می تواند همواره تفرجگاه مناسبی برای گردشگران باشد را به دست خویش از بین می بریم .
روزهای پایانی تعطیلات نوروزی خاصه سیزدهم و چهاردهم فروردین برای دوستداران parajumpers outlet طبیعت که همیشه حامی آن بوده اند دردناک و غم انگیز بود .
مناظر طبیعی زیبا و خوش آب و رنگ بهبهان از صحراهای حاشیه ی جاده زیدون گرفته تا امامزاده شیر علی و پشت سد شهدا (کریا) و تنگ تکاب همگی اسیر بی مبالاتی ما آدمیان شده بودند و این طبیعت جاندار اما نحیف ، وجود تلی از زباله ها روی دوشش سنگینی میکرد .
به عبارت دیگر بیش از آنکه صحرا و دشت با مناظر دل انگیزش جلوه گری نماید ، این زباله ها و دور ریختنی های حاصل از خورد و خوراک ما آدمیان به ظاهر متمدن و قرن بیست و یکی بود که چشم نوازی از طبیعت ستانده بود و چنان توی ذوق میزد که حالت مشمئز کننده ای به آدمی دست می داد و مع الاسف این قصه ی پر غصه قشر و طبقه ی خاصی را در بر نمیگرفت . از خانواده پزشک و دانشگاهی تا کم سواد و عامی بر این امر نامبارک اهتمام داشتند .
و دو چندان حالمان بد می شود که بر این مرقومه شکستن شاخ وبرگ درختان و سوزاندن آنها اضافه شود .
اگر روزگاری حافظ شیرازی بیان می داشت ؛
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی که از بلبل غزل گفتن بیاموزی
حال به صحرا رفتن و دیدن این مناظر با این شمایل که وصفش آمد ، نه تنها غباری نمی زداید بلکه وسعت غم را دو چندان ، و خاطرمان را مکدر می کند . پس چاره ای باید اندیشید .
لازم است ما شهروندان رفتاری مسئولیت پذیرانه در قبال حقوق شهروندی همدیگر لحاظ کنیم . مسئولیت گریزی و عافیت طلبی و بی توجهی به پیرامون اطراف آزار دهندگی اش در جوامع قانون گریز و عقب افتاده ای چون جامعه و شهر ما حالتی بغرنج به خودگرفته است .
همه باید کبک درونمان برای مدتی هم که شده منزوی نموده و در جهت محیطی آراسته و تمیز برای زیستی بهتر بکوشیم . سفارش مکرر دین هم همین را می گوید ، سفارشی که دعوتمان میکند از بی تفاوتی پرهیز وبه خوبیها همدیگر را دعوت کنیم .
باید از میان شما ، جمعی دعوت به نیکی و امر به معروف ونهی از منکر کنند،اینان رستگارانند (آل عمران ۱۰۴)
شاید اصل حرفم را بشود در کلام سید الساجدین (ع) جست که می فرمایند :
بدان که خدای عزوجل را بر تو حقوقی است که در هر جنبشی که از تو سر می زند ، وهر آرامشی که داشته باشی ، یا درهر حالی که باشی ، یا در هر منزلی که فرود آیی یا در هر ابزاری که تصرف کنی ، آن حقوق اطراف تو فرا گرفته است .
شهروندان گرامی !
همه ی ما قطع به یقین نیازمند بازنگری اساسی در بینش و باورهایمان و تغییر در رویکردمان در مواجهه با پیرامون خود بویژه طبیعت هستیم . و حقیقتا حیاتی است که جور دیگر ببینیم و جور دیگر بیندیشیم ، و بدانیم نسلهای بعد از ما وارثان حقیقی و حقوقی این عطیه های خدادادی هستند و ما صرفا در برهه ای از تاریخ ، زیست بوم خویش را از نیاکان و پشینیان به رسم امانت گرفته ایم. پس اخلاق و وجدان حکم میکند امانتدار خوبی باشیم ، که اگر چنین نکنیم و پاشنه بر همان در بچرخد، چند صباحی دیگر نه از تاک نشان خواهد ماند نه از تاک نشان.
پیش از من وتوبسیار بودندو نقش بستند
دیوار زندگی را زین گونه یادگاران
این نغمه محبت بعد از من وتو ماند
تا در زمانه باقیست آواز باد و باران
باتشکر فراون از آقا مهاجرانی…….به امید فردایی بهتر…..