14 فروردین 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

«به چی ات بنازم  شهرم ؟

برای دیدن مادر و نگهداری از مادرم به بهبهان رفته بودم ولی مجبور بودم سری به کارت خوان ها و نانوایی بزنم …

هنوز گنداب پشت دولتسرای مادر

پر از لجن است ، هنوز بوی لجن پل سغلو ، مشام مردم شهر را آلوده می کند ، آزار می دهد ، هنوز در تمام محله ها و خیابان ها پر از آشغال است و کسی کاری نمی کند .مگر این شهر صاحب ندارد ؟

کارتخوان ها پول نمی دهند ، نانوایی ها شلوغ است و اعصاب مردم داغان است ولی شاعران شهر هنوز برای پل سغلو و شیرمستی های تاسیانی شان شعرهای عاشقانه می گویند ، ترانه سرایان ، ترانه ی ” بنازم به بهبهو ” می سرایند ، و برخی ، مردم را به شهر می خوانند .گردشگران دل شان را باید به چه خوش کنند ؟ (بیشتر…)

یک سال پیش