این شب ها شهر حال و هوای دیگری دارد، انگار نوری به شهر خسته و درمانده بهبهان تابیده شده است. نوری که از کنار دریاچه کوچک خورسو از دور نمایان است خبر می دهد از دمیدن یک روح تازه در کالبد مردم رنجور از گرما و خاک و بی توجهی. مردمی که ثابت کرده اند اگر برایشان قدمی برداری، برایت هزار قدم برمی دارند و اگر بی مهری حواله شان کنی، فقط سکوت می کنند. سکوتی که گاه به نفعشان تمام نشده است.
از دل فرزندان همین شهر خسته، خیلی ها هنری دارند که خیلی ها نمی دانند. آرام می نوازند و بی هیاهو ساز هنر خود را کوک می کنند و چشم به آینده دارند. خیلی هاشان پول و سرمایه ندارند وگرنه زودتر از اینها می رفتند ولی تعداد کمی هم هستند که هر چه بشود دل در گرو این شهر گرما زده و خاک گرفته دارند. (بیشتر…)