با فرا رسیدن دهه فجر تصمیم بر این شد که حداقل با یکی دو نفر از مبارزان و انقلابیون بهبهان گفت و گویی را داشته باشم. و از حال و هوای بهبهان و نقش مبارزان بهبهانی در آن دوران اطلاعاتی را کسب کنم. بعضی ها متاسفانه در قید حیات نبودند، برخی هم که در قید حیات بودند با تلاش های فراوان آدرس و نشانی منزلشان را پیدا نکردم و بعضی هم به دلایل شخصی حاضر به مصاحبه نشدند.
بالاخره به سفارش یکی از بزرگان که خود از مبارزان انقلاب بوده اند به سراغ شخصی رفتم که نقش موثر و فراوانی را در انقلاب داشته اند و در بسیاری از برنامه های انقلابی شرکت کرده اند. حسین اسلامی در سال ۱۳۲۹ درشهرستان بهبهان و در محل سبزپوشان به دنیا آمد. وی در حال حاضر ساکن بهبهان و بازنشسته آموزش و پرورش می باشد. به گفته دوستانش بسیار اهل مطالعه است و در حال حاضر نیز بیشتر وقتشان را صرف مطالعه می کنند.
در دوران انقلاب با توجه به مطالعه آثار دکتر شریعتی ، علاقه فراوان به مطالعه قرآن و فعالیت در امر قرآن ، استفاده از تفسیر قرآن آقای موسوی خوئینی ها و کتب های مختلف و با آگاهی بدست آمده از این مطالعات به سمت و سوی مبارزه با رژیم پهلوی کشیده شدند. شخصی بسیار آرام و خوش صحبت که همین خوش صحبتی دلیل بر این شد سوالاتم را که از قبل آماده کرده بودم را کنار بگذارم و از ایشان درخواست کنم هرگونه که تمایل دارند صحبت را شروع کنند.
آقای اسلامی :
بسم الله الرحمن الرحیم؛ ساختار بهبهان از گذشته تا کنون یک ساختار مذهبی بوده و از دوران خیلی پیش اساساً اجتهاد خیز بوده است. در یک زمان حدود ۶۰ مجتهد در محل های مختلف بهبهان زندگی می کرده اند ( محل سادات – محل پر و …) که علم شان در حد اجتهاد بوده، اگر به عمق تاریخی شهر بیاندیشیم متوجه می شویم که واقعاً باید این شهر را دارالعلما نامید. به عنوان مثال آیت الله وحید بهبهانی که در اصل اصفهانی بودند ۳۰ سال در بهبهان در محل کاروانسرا زندگی کردند و علاقه فراوانی داشتند که به آیت الله بهبهانی ملقب باشند نه به آیت الله اصفهانی.
۳۰ سال در بهبهان ماندند تا تحقیقات خود را انجام دهند و در این دوران بود که اصل مسلم اصولی علیه اخبارگری را ابداع کردند. دیگر علما و مجتهدان و بزرگانی همچون آخوند ملا علی (آماخوند) – شیخ معصومی و بزرگواری همچون شیخ عبدالهادی مجتهدی که علاوه بر مبارزات سیاسی از نظر تحصیلات علوم و ادبیات عرب نخبه بودند و شاگردان بسیار ممتازی را پرورش دادند.
برای پرورش چنین بزرگان و مجتهدانی محیطی لازم است که مهد علم و دانش باشد بنابراین میتوان نتیجه گرفت که با وجود چنین افرادی بهبهان را باید مهد علم و دانش دانست.خب تا اینجا را که در مورد علم بهبهان گفتم. اسلام دین انقلابی است و اساس انقلاب و ضداستکباری و استعماری در خود قرآن آمده است و اینها نشان دهنده این است که اجتهاد همراه با سیاست است و در عمق تاریخ اجتهاد ایران همواره اجتهاد و سیاست در کنار هم دیده می شوند.
وقتی به دوران مشروطیت نگاه می کنیم متوجه می شویم که باز هم علمای بهبهان موثر هستند و به مبارزه با استبداد، ظلم و ستم می پرداختند. مثلا در مقابل رضاخان موضع گیری می کنند و یا در زمان جنبش ملی نفت (دکتر مصدق و آیت الله کاشانی) بهبهانی ها هم موضع گیری شدیدی داشتند.
در آن دوران توده ای ها کمیته ای مخصوص خود داشتند ،حدفاصل میدان جوانمردی و بانک ملی تقریبا رو به روی مسجد جامع مرکز کمیته حزب توده بود که در بهبهان هم فعال بودند، بیشتر نخبگان و ثروتمندان بهبهان توده ای بودند و از طرفی دیگر بهبهان هم دو شاخه شده بود ( طرفداران شاه و طرفداران مصدق) که البته این دو شاخه شدن نشانه نگرش سیاسی بهبهانی ها است و نشان می دهد که بهبهانی ها نسبت به مسائل سیاسی بی تفاوت نبوده و نیستند.
زمانیکه دکتر مصدق بر سر قدرت بود شعارهایی در حمایت از ایشان می دادند و حتی در بین کدخداها و خوانین هم بعضی ها طرفدار دکتر مصدق و آیت الله کاشانی بودند اما بعد از اینکه قدرت را از دکتر مصدق گرفتند به یاد دارم که یکی از روحانیون بهبهان که به شخصه فرد خوبی بودند اما متاسفانه به صورت جاهلانه گرایش شاهانه داشتند را مخالفان دکتر مصدق بر روی یک چهار چوب گذاشتند و به بالای دست بردند و برعلیه دکتر مصدق و در حمایت از شاه شعار دادند. می توان گفت کم کم نطفه های اصل انقلاب به وجود آمد و به صورت زنجیروار رسید تا ۲۲ بهمن که انقلاب شد.اگر از اختلافات دکتر مصدق و آیت الله کاشانی بگذریم می رسیم تا روند رشد انقلاب بهبهان بعد از جریان دکتر مصدق و آیت الله کاشانی.
اولین نکته های اعتراضی به صورت حجتیه در بهبهان شکل می گیرد (انجمن حجتیه).این انجمن در آن زمان مورد حمایت مراجع قم و تایید علما بهبهان بود و حتی بعضی از روحانیون با افراد این انجمن ارتباط داشتند.اعضای این انجمن افراد فارغ التحصیل دانشگاه و بعضی هم دبیر بودندکه عمده فعالیتشان ضد بهائیت بود و در کنار آن هم گاهی ضد حکومت می شدند که حکومت هم نسبت به آنها حساس شده بود .
این گروه فعالیت های فراوانی داشتند و برای خود مراسماتی برگزار می کردند و حتی کتاب هایی را هم در قم تهیه و چاپ می کردند .در آن زمان این کار هم به نوبه خود نوعی جبهه اعتراضی بود.( در حال حاضر این انجمن مردود است و از نظر ما مطرود است). از این مرحله هم که بگذریم کم کم وارد فرهنگ جدید انقلاب می شویم. تحولی در نظام فرهنگ انقلاب بوجود آمد که در خارج از دانشگاه توسط امام خمینی (ره) بود و در داخل دانشگاه دکتر شریعتی تاثیر فراوانی داشتند که این اثر بنیادی بود.
دکترشریعتی نقش مفیدی را داشتند واز طرفی با کمونیست مبارزه کردند که سرانجام هم موفق شدند و از طرفی هم با ارتجاع دینی مبارزه کردند بنابراین دکتر شریعتی نقش بسیار مهمی را داشتند که دلیل آن هم این بود که ایشان از تخصص جامعه شناسی و تاریخ خوب استفاده می کردند. بخش عمده ای از نسل جوان در دبیرستان تحت تاثیر دانشجویان که خود تحت تاثیر دکتر شریعتی بودند قرار گرفتند، دانشجویان پل ارتباطی بودند بین دانشگاه و نسل جوان در بهبهان، نسل جوان دانشگاهی بهبهان نخبگانی بودند که تقریبا در تمامی شهرها نفوذ داشتند.
در بهبهان هم با ورود فرهنگ ها و آثار آیت الله مطهری ، آیت الله موسوی زنجانی ، خوئینی ها و دیگر علما که این کار به واسطه طلاب انجام شد. همانطور که دانشجویان پل ارتباطی دانشگاه و جوانان بودند، طلاب انقلابی هم پل ارتباطی حوزه انقلاب و جوانان بودند. مانند آوردن نوارها و اعلامیه ها و رساله امام خمینی که از نظر رژیم بسیار خطرناک بودند.
کم کم زمینه برای تشکیل هسته های انقلابی به وجود آمد. قبل از آنکه باب اعتراض علیه شاه، نماد خود را در میدان سیاست بروز بدهد جوانان ما یک دوران گذار فرهنگی را طی کردند مثلا زمانی جوانان دانشگاهی طرفدار بحث ایدئولوژی مارکسیست شدند و یا زمانی طرفدار آثار چگوارا بودند و جو به گونه ای شده بود که جوانان به سمت مارکسیست گرایش پیدا کردند که این کار خواسته شاه و آمریکا و سیاست جهانی بود و آنها معقد بودند که کمونیست در ایران حاکم شود بهتر است تا دین حاکم شود. در بهبهان هم کتاب های مارکسیستی پخش شد و بخشی از دانشجویان هم بر روی آن کتاب ها کار می کردند.
نیروی متفکر بهبهان هم به طرف مارکسیست گرایش پیدا کرده بودند،این جو یک تلنگری از طرف دکتر شریعتی نیاز داشت که وارد شود و با وارد شدن ایشان کمونیست گوشه گیر شد و بعد از این بود که کم کم هسته های فرهنگی شکل گرفت. اکثر روحانیون شهر دکتر شریعتی را طرد و نقد کردند و تنها شخصی که زیرکی کرد و برعلیه دکتر شریعتی سخنرانی نکرد و حتی گفتند که دکتر شریعتی هم حق دارند، شهید بخردیان بودند و حتی مسجد خود را مکانی قرار داده بودند برای جوانان و طرفداران دکتر شریعتی.
شهید بخردیان بسیار روحانی زیرک و باهوشی بودند. نیروهای نخبه و نسل جوان که متوجه شدند شهید بخردیان شخص با بصیرتی است به طرف ایشان رفتند. بعضی از افراد متعصب هم اتهاماتی را به ایشان می زدند و می گفتند که ایشان وهابی می باشند و حتی در بعضی مواقع به ایشان توهین می کردند.
زمان، زمان بروز افکار مذهبی بود و کمونیسم کم کم به حاشیه رفته بود و تفکر جدید نزد نسل جوان تفکر دینی بود.شهید بخردیان دو نقش بزرگ داشتند، که نقش اول این بود که بر روی نسل جوان اثر گذاشتند (ناگفته نماند که نسل جوان هم خود به دنبال مقتدایی روحانی بود) و نقش دوم ایشان این بود که وارد مبارزات مسلحانه خطرناک می شدند.
یکی از مراکز بسیارفعال و فرهنگی مسجد مکتب محمدی، شهید بخردیان (مسجد سبز پوشان – واقع در میدان جوانمردی) بود مثلا آقای محمد حسنی هم شعر می گفتند و هم گروه سرود داشتند و بنده هم داستان می گفتم و بعضی از شب ها قرآن را ترجمه و تفسیر می کردم و از طرفی هم آثار دکتر شریعتی ، آیت الله مطهری ؛ نوارها و تفسیرهای انقلابی در بین جوانان می آمد. قبل از اینکه وارد مسائل سیاسی شویم از مسائل فرهنگی گذشتیم و انقلابی در نفوس به وجود آمد، تا زمینه تحول نفسانی در جامعه بوجود نیامد مردم وارد صحنه نشدند.
این گفتگو ادامه دارد …
با سلام
از نظر اینجانب این نکته که میدان دادن به کمونیستها کار رژیم پهلوی بود یک خطای تاریخی بزرگی است که باید از طرف هر شخصی که گفته شده تصحیح شود چرا که ما در آن دوره از نظر بین المللی در دوره جنگ سرد و دوره دوقطبی شرایط بین الملل بودیم و قدرتهای بزرگ مانند امریکا ایران را حیاط خلوت شوروی میدانست و صبق اسنادی که بعد ها منتشر شد یکی از خطاهای بزرگ امریکا این بود که ترجیح میداد در ایران یک حکومت مذهبی وجود داشته باشد تا یک حکومت کمونیستی طرفدار شوروی و اگر شاهد شکل گیری جریانهای چپ در ایران و بتبع در بهبهان هستیم دلیلش وجود حزب توده که به نسبت گروهای دیگر مبارز موجود در ایران هم تشکیلات قویتری داشت و هم از نظر مبارزه با رژیم شاه و سازماندهی نیروهایش از خیلی جریانات دیگر جلوتر بود.بنده خود از شاگردان جناب اسلامی بوده ام که در دوره حکومت نظامی در بهبهان در قلب شهر که مسجد سبز پوشان بود جلسات مخفی تفسیر قرآن گه جناب اسلامی داشت شرکت فعال داشتم اما فکر کنم ایشان باید این نکته تاریخی را تصحیح کنند.