تاریخ موتور محرک جامعه است که حیات خود را در ثبت حوادث تلخ و شیرین انسانها میداند، آنان که چند صباحی از عمر خود را به جولانگاه مدیریت و مسئولیت¬های اجتماعی گذراندند و از خود کارنامه های به یادگار گذاشتند که در درون خود رازها و ناگفته¬های دارد.
از بین دستگاههای دولتی بی شک شهرداری از جمله سازمانهای است که بطور عام همه شهروندان سعی می کنند نگاه ویژه ای را به آن داشته باشند شاید علت این حساسیت های ویژه بدلیل نوع کارکرد آن و اثر گذاریش در اقتصاد زندگی است وگرنه دهها اداره و ارگان هست که حتی شهروندان از محل استقرار آن و شرح وظایف آن بی اطلاع هستند.
حیات و دوام عمر شهرداری از زمانی دچار چالش های اورژانسی مالی و مدیریتی قرار گرفت که بودجه آن از مرکز قطع گردید و موظف شد خودکفا و متکی به شهروندان باشد که با برگزاری انتخابات شوراها و راه اندازی این عنصر دمکراسی در کشورهای اروپایی و نظام های فدرال در کشور ما جامعه عمل پوشید، انگار که سالها چشم انتظارش بوده باشیم .
اگر چه استقرار نظام شورایی در نظام اسلامی و قانون اساسی آن چنان دارای ارزش و اعتبار است که یک فصل و ۸ اصل از اصول پایدار قانون اساسی و بویژه اصول ۱۰۰ تا ۱۰۶ از شوراها و عملکرد آن و جایگاه الهی آن بیان می کند، اما گویا باید بر حسب قسمت و سرنوشت، این اصول و برآورد این آرزوی شهروندان فقط گرفتار شهرداری شود در حالی که با توجه به عنوان قانونی آن به نام (شورای شهر و روستا) است یعنی نظارت بر عملکرد همه دستگاهها در یک شهرستان نه فقط شهرداری.
با خود کفا و مستقل شدن شهرداری ها مشکلات آن دو چندان و ریختگی نظام اداری آن و از سوی مدیریت اشخاصی که ادبیات آنها با ادا و ادوار شخصیتی-شان فرسنگ ها فاصله است دو چندان شد تا جایی که مدیریت شهرداری به مثابه ناخدای یک کشتی گردیده که در دل شب و بدون قطب نما به حرکت خود ادامه میدهد که نجات آن از آبهای خروشان دریا تصور باطلی است، از سویی بر همه ما و شهروندان روشن است که تأمین بودجه شهرداری و بویژه شهرداری بهبهان وابسته و متکی به پرداخت کلیه عوارضات قانونی است از قبیل پروانه ساختمانی و کسب کار و عوارضات متفرقه و نهایتأ جرایم قانونی که عدم تحقق آن باعث زنده شدن دو باره واژه (شهرداری ورشکسته) در اذهان شده است.
به راستی مقصر اصلی این مشکلات برای یک سازمان اداری درجامعه اسلامی و شهر بهبهان کیست؟ آیا شهردار ۳ ماه خدمت انتخابی شورا و وارث این مصیبت ها ؟ یا خود عزیزان اعضا شوراها که از روی هزاران دلیل و انگیزه مجموعا ۷۶ طرح و برنامه های غیر واقعی در اجرا را در پوسترهای رنگی چاپ و بین مردم توزیع کردند، که اگر از بعضی ازاعضأ شوراها در سراسر کشور در مورد برنامه هایشان آزمونی گرفته شود بی شک بازنده و تجدید می آورند هر چند اکثریت اعضأ این شورا جدیدند و دارای رویکردی متفاوت با شوراهای قبل دارند و از استخدام افراد و تخفیف ها فرار می کنند که این رفتار به نوبه خود ارزشمند و قابل تحسین است؟
یا شهروندان پاک و خدای جوی که به عشق پیشرفت شهرهایشان و غصه در دیدن شهرهای کشورهای همجوار در شب های انتخابات به سیر و سلوک ستادها می پرداختند و به آنها رای داده اند؟ یا قطره چکانی کمبود اعتبارات و بودجه استانی و جاری و نداشتن قوانین و مقررات مشکل گشا و نهایتأ انتظارات شهروندان که فراتر از شهرداری بهبهان است؟ و یا دست های پشت پرده و نامرئی ادم اسمیت اقتصاددان؟
براستی کدامیک مقصر است تا شهروندان مثل تقاضا برای نماز باران برای حل مشکلات خود فراخوان تجمع در بیابان خدا داده شود. این مقاله در پی کالبد شکافی این جریان شکننده نیست چون نه ضرورتی می بیند و نه مجالی برای آن است بلکه در پی ارائه رویکرد وضعیت میدانی و آماری شهرداران است (امید است که در اولین فرصت و حسب وظیفه و دفاع از جایگاه جامعه اسلامی و خون های پاک جوانانی که اگر بودند خود هر کدامشان هم شورای بودند و هم شهردار) کارنامه مدیریتی شورا و شهرداران در این ۴ دوره شوراها مورد جراحی نقد و بررسی اندیشه قرار بگیرد.
آنچه در کارنامه مدیریتی شهرداری بهبهان به ثبت رسیده و ماندگار مانده، این است که شهرداری بهبهان در سال۱۳۰۵ تأسیس و تا به امروز همانند درخت صنوبری پا برجاست. گویا اولین شهردار آن بنام مرحوم اخلاقی بوده که در اطاقی در فرمانداری مشغول بکار گردیده بود.
اسناد نشان میدهد که از زمان تأسیس شهرداری بهبهان تا پیروزی انقلاب اسلامی که مدت ۵۲ سال می باشد تعداد ۳۷ نفر شهردار بوده اند و از زمان انقلاب اسلامی تاکنون که مدیریت شهرداری در دستان مهندس پیدایش است (۵/۶/۱۳۹۳ تا کنون) و ۳۶ سال میگذرد تعداد ۲۶ نفر شهردار بوده اند، که از بین شهرداران قبل از انقلاب اسلامی فقط ۴ نفر به نام های جهاندیده ، جوادی ،کریمیان و عبدالرسول بهادر قنواتی در سنوات گذشته بعنوان وکیل در شهرداری بوده اند، و تنها یک نفر به نام نوحی هم شهردار بوده و هم فرماندار بهبهان(۱۳۳۵) و بقیه همگی شهردار بودند و از بین صاحب منصبان بعد از انقلاب اسلامی اولین شهردار فضل الله میرزا شاهی بوده (۱/۲/۱۳۵۸ لغایت ۱۰/۷/۱۳۵۸)هر چند شخصی به نام محمد مهدی روحانی تا مدت زمان محدودی بعد از پیروزی انقلاب شهردار بوده(۱۳۵۵ لغایت ۱۳۵۷) اما در واقع اولین شهردار بهبهان در بعد از انقلاب اسلامی همین آقای میرزا شاهی بوده است.
سوابق نشان میدهد که از بین شهرداران بعد از انقلاب ۴ نفر آن بعنوان سرپرست بوده اند که از میان آنها تنها یک نفر به نام مسعود دائی زاده رکوردار ۳ دوره سرپرستی را دارا بوده (۲۷/۱۲/۱۳۸۸ لغایت ۵/۵/۱۳۸۹ و ۲۷/۹/۱۳۹۱ لغایت ۷/۱۲/۱۳۹۱ و نهایتأ تا تاریخ ۴/۶/۱۳۹۳)همچنین میتوان گفت از بین ۶۱ نفر تمامی شهرداران بهبهان ۲۴ نفر آن غیر بومی و بقیه بومی بوده اند یعنی در حدود ۳۹%.
اطلاعات آماری نشان میدهد که از نظر تحصیلات کمترین آنها سواد خواندن و نوشتن داشتن و بیشترین آنها دارای دانشنامه کارشناسی بودند هر چند بعضی از شهرداران غیر بومی در دوران مسئولیت شان در بهبهان به ادامه تحصیل پرداختند و مدارج ترقی را طی نمودند ولی اغلب شهرداران بهبهان در سطح دیپلم و فوق دیپلم ماندگار شدند و از سویی، کمترین دوران سابقه مدیریت شهرداربودن در زمان مرحوم عبدالرسول بهادرقنواتی است که کمتر از یک سال و بیشترین آنها بمدت ۴ سال به نام حمید رضا ورزشی از سال (۴/۶/۱۳۸۲ لغایت ۲۹/۳/۱۳۸۶ )بوده هر چند همه آنها در تلاش بوده اند که از خود نامی و نشانی به یادگار بگذارند اما آن هیاهو و فریاد های تبلیغاتی موفقیت دیروز،امروز نشان از لایحه های ویرانگری است که همه در انجام آن مقصرند و چه بسا با تغییر رتبه شهرستان به انحلال بعضی از واحد های شهرداری منجر بشود که متأسفانه بروز این مشکلات دامنگیر خانواده زحمتکش شهرداری اعم از کارمندان و کارگرانش گردیده است و با آن دست و پنجه نرم می کنند.
از اجرای طرح های غیر ضروری و سرمایه بر در بعضی از مناطق تا تصرفات غیر قانونی و شکایت شهروندان که منجر به بسته شدن حساب های بانکی شهرداری که اوج ناهنجاریهای مدیریتی یک مدیر و نشان از یک سیستم بیمار است که کمتر در دستگاههای دولتی بروز می نماید ولی ما با خیال راحت و گاه خنده و بی خیال از کنار آن گذشتیم و قبح حفظ و نگهداری از اموال دولت را شکستیم که مورد طنز و ضرب المثل محافل شد که همه از پیامد های آن اقدامات ناپخته دیروز است.
براستی آیا حقوق شهروندی نمی طلبد که عملکرد این عزیزان در دوران مسئولیتشان که خود نوعی امانتی بود از خون های پاک شهیدان این مرز بوم مورد نقد و بررسی و کنکاش قرار بگیرد؟
و این رفتار را از امیر المومنین(ع) جامعه عمل بپوشیم که حاکمان خود را مورد نقد قرار دهید و مرا اندرز و موعظه کنید چون این اعتبار اجتماعی را از جامعه اسلامی و نظام فقاهت کسب نموده اند که اگر کسی لایق آن نباشد قبول مسئولیت را غصب نموده است ؟
پاسخ از آن شهروندان است همین است و بس !…
امید است که بتوانیم در حوزه منتقد شهری و راهکارهای عملی گامی برداریم .انشاالله
به قلم مهندس یحیی تفضلی(کارشناس ارشد توسعه)