بازماندگان آن روز میگویند دانایی جانشین فرمانده گردان به علت نزدیک بودن به محل اصابت موشک، موهای سر و صورتش ریخته بود ولی ماسک نزده بود و میدوید تا بچهها ماسکهایشان را بزنند. فاجعه عظیمی بود بچهها همچون گلهای نرگس روی زمین افتاده بودند و ناله میکردند. اینجا کربلای ۵، میعادگاه آخرین دیدار زمینی فرزندان دلباخته و عاشق بهبهان.
۱۹ دیماه سال ۶۵ گردان فجر از لشکر هفت ولیعصر (عج) برای عملیات کربلای ۵ به شلمچه اعزام شد اما خبر رسید که باید شب را در جاده صفوی بمانند و فردا نیمههای شب برای عملیات، اعزام شوند.
ساعت هشت صبح بود که رزمندگان گردان با صدای هواپیماهای عراق از خواب بیدار شدند. هواپیماها چند باری دور بچههای گردان چرخ زدند و پس از چند لحظه راکت های حاوی مواد شیمیایی را به سمت رزمندگان ایرانی شلیک کردند.
به راستی چه زیبا تقارنی شده است چیدن این دسته گل های بهبهانی با برداشت گل نرگس!
پروانه ها رفتند، تا باز هم بهبهان به خود ببالد برای تقدیم اینان.
و اکنون باز هم این سوال دلخراش که :
آیا ما وارثان به حقی برای دانایی ها بوده ایم ؟!
به احترام همه عزیزان سفرکرده ۸ سال دفاع مقدس بخصوص شهدا و جانبازان بهبهانی، کلاه از سر بر میدارم.
احسنت بر شما جناب مهندس فرجیان
قسمتی از وصیت نامه جانباز شیمیایی شهید سید عنایت الله ناصری:
و اما ای مسئولین محترم و گرامی و ای کسانی که وظیفه ای سنگین بر دوش دارید. مواظب باشید که هم تحت نظارت دقیق خدای متعال هستید و هم زیر چشم تیزبین مردم جای دارید لذا از شما عزیزان انتظار میرود که صادقانه به ملت خدمت نمایید و در سیاست گذاری ها و برنامه های خود به توصیه های حکیمانه رهبر انقلاب حفظه الله تعالی توجه کنید و آنجایی که وقت کار و عمل در میان است، اختلاف خود را کنار گذاشته و همگان متحد و یکپارچه به فکر پیشرفت و آبادانی و چشم انداز بیست ساله ی کشور باشید و برخی معضلات اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی و فرهنگی را سامان بخشید تا به لطف الهی این قبیل دغدغه های فکری از جامعه ی اسلامی برطرف گردند…
نیاز امروز شهر و کشورمان عمل به این قسمت از وصیت شهید ناصری است…