بهبهانی ها باور داشتند که اسب یال مراد است. بنابراین اسب هایی را که اصولا نجیب و پیشانی سفید بودند، برای مراسم عروسی مناسب می دانستند. برخی از مردم چنین اسبی را در خانه نگهداری می کردند تا هنگام عروسی ها از آن استفاده کنند. رسم بر این بود که شب زفاف اسب را جلو خانه داماد به پیشباز عروس می برند تا عروس دست بر پیشانی اسب بگذارد و یک تار موی پیشانی اسب را با چنگ خو بچیند و نزد خود نگهدارد
اسب پیشانی سفید
یکی از اسب هایی که در 50 سال قبل برای منظور شرکت در مراسم عروسی مورد استفاده قرار می گرفت، اسب سفید مرحوم حاج عنبر رضایی مقدم بود که به این اسب خرسان می گفتند. خرسان صفات ممیزه ای داشت که همه اسبان نداشتند. آن اسب از سروصدای جمعیت رم نمی کرد و چون عروس نزدش می آمد، سر خم می کرد تا عروس دست بر پیشانی او بگذارد. اسب رام و مطیعی بود و هر کس دهنه ی او را می گرفت همراه او می رفت، به همین خاطر برای بردنش به عروسی نوبت می گرفتند و چنانچه چند عروسی در یک شب برگزار می شد، زمان بردن عروس را متفاوت می گذاشتند تا این اسب در مراسمشان حضور داشته باشد.
آقای حبیب الله رضایی مقدم فرزند حاج عنبر، بیان می داشت : که معمولا دهنه اسب را در دست داشتم و نزد عروس می بردم. رسم این بود که قدری شکر پنیر ( نوعی شیرینی محلی) در مقداری جو مخلوط می کردند و هنگامی که اسب نزد عروس بودجلوی اسب می گرفتند و اسب با اشتیاق از آن می خورد. مقداری کلوچه مسقطی هم به من می دادند. او اضافه کرد که این اسب نه تنها در عروسی ها حاضر می شد بلکه در تعزیه امام حسین (ع) هم بجای اسب حضرت ایفای نقش می کرد. یکبار در تعزیه ای که در میدان برکه خواجه برگزار شد، عمل عجیبی انجام داد که مردم را تحت تاثیر قرار داد و ماجرا از این قرار بود که وقتی بازیگر نقش امام حسین از اسب بر زمین افتاد او با چشمانی نگاهی کرد و در همان حالت در کنار نعش خوابید، که در این حالت گریه و فریاد مردم بلند شد.
خرسان اسبی با وقار و با صلابت بود. هیکلی برازنده و چشمانی تیزبین داشت. او روحیه ی سوارکار خود را درک می کرد و تصمیم هدف سوار خود را می خواند و آماده برای فرمان او بود. آقای عطاالله بهادرقنواتی، سوار کار این اسب، سوارکاری لایق و برازنده بود که تیراندازی و سوارکاری ایشان در بهبهان نظیر نداشت. در خانه مرحوم عبدالرسول بهادرالسلطان اسب های مشهور دیگری از نوع شویمان و معنک و شردک نیز وجود داشت که هر کدام ویژگی های منحصربفردی داشتند.
اسب سردار امجد
اسب نیله اسبی بلند قامت و تنومند بود که از ناحیه پشت یک گودی قسی شکل داشت که چون زین بر آن می گذاشتند مسطح و تخت می گش. این اسب از طرف بختیاری ها به سردار امجد هدیه داده شده بود. مرحوم سردار امجد برای رفتن به ادارات یا مجالس از این اسب استفاده می کرد. آقای آقامیرزا منصوری فرزند سردار امجد نقل می کند:
که این اسب هنگام فوت صاحبش، توان خود را از دست داد و در دالان منزل خوابید و هنگامی که کجاوه بر پشتش بود و در محوطه امامزاده فضل(ع) نزد قبر صاحبش رسید، گردن بر سر قبر سردار امجد نهاد. این اسب 3 ماه بعد از فوت صاحبش مرد.
اسب کهر چال اخترمنش
کهرچال بدنی قرمز و تیره و پیشانی و دست و پایی سفید و پوستی صاف داشت. در برابر سرما و گرما مقاومت می کرد. این اسب از نژاد عرب و هیکلی درشت و بلند و سری متوسط و چشمانی روشن و بزرگ و دست و پایی باریک داشت. در سرعت و پرش بی نظیر بود و در آب خوب شنا می کرد. حاج لطف الله اخترمنش فرزند حیدر از اهالی بهبهان صاحب این اسب که در آن زمان رئیس ناحیه ریشه کنی مالاریا و مبارزه با بیمارهای واگیردار ناحیه سوق(طیبی گرمسیری) بود می گوید:
از این اسب برای بازدید از مناطق تحت پوشش ماموریت خویش و نظارت بر کار مامورین مربوطه استفاده می کردم و الحق باید گفت با توجه به کوهستانی بودن منطقه و راههای صعب العبور، این اسب در ریشه کنی مالاریای طیبی گرمسیری تاثیر فراوان داشت.
اسب سمند و اسب کهر ( کمیت)
در منزل مرحوم حاج اسکندر خان پورمحمدی طیبی، تعدادی اسب با ارزش وجود داشت که در موقعیت های مختلف از آن استفاده می کردند. اما دو اسب “سمند” و ” کهر” مخصوص حاج حیدر قلی خان فرزند اسکند خان بود. سمند اسبی راهور و اصیل و خوش ترکیب بود که هنگام حرکت سر و دم را بالا می گرفت. این اسب دو گوشش مانند گوشهای آهو بلند بود. کهر هم اسبی پر مقاومت و زیبا بود که بدنش صاف و براق بنظر می رسید. راهور و آرام بود. در حرکت سر سم نمی زد و در برابر نور آفتاب مقاوم بود.
اسب نیله و اسب زرده
حاج محمد علی خان خلیلی دو اسب داشت که هر دو اسب ایشان در زمان خود از اسب های معروف کهگیلویه بودند. این دو اسب به نام های نیله و زرده معروف بودند. معمولا از اسب نیله که هیکلی قوی و دست و پایی محکم داشت در لشکرکشی و اردوها و از اسب زرده که اسبی زیبا و خوشخرام بود برای رفتن به ضیافت ها استفاده می کردند. آقای حاج ناصر خلیلی فرزند حاج محمد علی خان بیان می داشت که اسب نیله تا سال 1342 زنده بود.
طلوع خان پدر امیر، حمدالله و عبدالکریم صیادی نیز اسب مادیان سفید خال خالی داشت که معمولا موقع شکار از آن استفاده می کرد. از خصوصیات این مادیان این بود که یک شب قبل از زایمان شیهه می کشید و اهل منزل را مطلع می کرد. در وقت شکار، شکار را تعقیب می کرد و نیازی به فرمان سوار نداشت.
از دیگر مادیانی که برای عروسی می بردند، اسب مرحوم حسن بیگ نوریان بود که اسبی سفید رنگی بود.
اسب وزنه پوری خان محمدی
اسبی بود که کربلایی فتح الله قنواتی به آقای پوری خان محمدی فرزند درویش خان یکی از کلانتران حومه بهبهان داده بود. اسب زیبا و راهور و اصیلی بود. در موقع حرکت به ویژه در سرعت، سر و دم را بالا می گرفت. از جمعیت و سر و صدا هراس نداشت و اسب دشت و تپه ها و بیشه زار بود.
اسب آقای رضا شرافت
اسبی سیاه روشن و رعنا، پیشرو، اصیل، زیبا و پر جست و خیز بود و در موقع حرکت سر و دم خود را بالا می گرفت. آقای شرافت از فرهنگیان با سابقه بود که علاوه بر سوارکاری، از این اسب برای بازدید از مدارس کوهستانی استفاده می کرد.
“برگرفته از کتاب < بهبهان در آیینه زمان> نوشته زنده یاد علی خادمیون “